هوش هیجانی و خودشکوفایی

0 128

هوش هیجانی و خودشکوفایی

یکی از موضوعات مهم در زندگی انسان خودشکوفایی است که جزو دسته نیازهای هرم مزلو نیز به شمار می آید. خودشکوفایی با هوش هیجانی ارتباط مستقیمی دارد که در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.

هوش هیجانی و خودشکوفایی
هوش هیجانی و خودشکوفایی

ارتباط مستقیمی میان خوش هیجانی و خودشکوفایی وجود دارد. 
 

هوش هیجانی و خودشکوفایی

هوش هیجانی، یک آرایه چندعاملی از توانایی های هیجانی، شخصی و اجتماعی به هم مرتبط است که به ما کمک می کند با توقعات هر روزی کنار بیاییم، توانایی های اصلی هیجانی، شخصی و اجتماعی که ساختار عاملی این سازه را تشکیل می دهند عبارتند از:

  1. خودحرمتی: توانایی ادراک و ارزیابی دقیق خودمان
  2.  خودآگاهی هیجان: توانایی درک و آگاهی از هیجانات شخصی
  3.  جسارت: توانایی ابراز هیجاناتمان
  4.  تحمل فشار روانی: توانایی اداره مؤثر هیجاناتمان
  5. کنترل تکانه: توانایی کنترل هیجاناتمان
  6. واقعیت آزمایی: توانایی ارزیابی عینی احساسات و افکارمان
  7.  انعطاف پذیری: توانایی سازگار ساختن احساسات و افکارمان با شرایط جدید
  8. مسئله گشایی: توانایی حل مسایل فردی و بین فردی مان
  9. همدردی: درک و آگاهی از هیجان دیگران
  10. رابطه بین فردی: توانایی برقراری ارتباط خوب با دیگران.

 

مدل بار

مدل بار – آن، علاوه بر این ۱۰ مؤلفه، عامل اصلی هوش هیجانی، پنج آسان ساز رفتار هوش هیجانی و اجتماعی را نیز در بر می گیرد:

  1. خوش بینی: توانایی مثبت بودن و نگریستن به جنبه روشن تر زندگی
  2. خودشکوفایی: توانایی دستیابی به آرمان ها و شکوفا ساختن توان بالقوه
  3. شادمانی: توانایی خرسند بودن از خودمان، دیگران و زندگی به طور کلی
  4.  استقلال: توانایی اتکا به خود و رهایی از وابستگی هیجانی به دیگران
  5. مسئولیت اجتماعی: توانایی همانند سازی و احساس جزیی از گروه اجتماعی بودن.

 

خودشکوفایی

برای فهم کامل تر تعریف خودشکوفایی، بهتر است ابتدا ببینیم این تعریف خاص، چگونه به وجود آمد. چهار مضمون اصلی در ادبیات مربوط به خودشکوفایی عبارتند از:

  1. توانایی ایجاد و دستیابی به آرمان ها
  2.  متعهد و درگیر بودن به علایق مان
  3. شکوفا ساختن توان بالقوه آن
  4. غنابخشی به زندگی مان

میمن به اولین مضمون ذکر شده در بالا، همانند مزلو، با تأکید بر رویش به سمت آرمان ها پس از ارضای نیازهای اساسی روی آورد. ما باید این آرمان ها را که یکی از ۱۵ ویژگی است که مزلو در توصیف افراد خودشکوفا در نظر گرفته است، نوآور و خلاق باشیم.
 

نظر یهودا در مورد خودشکوفایی افراد

یهودا، افراد خوشکوفا را افرادی می بیند که چیزی بیش از نیاز صرف ادامه حیات، این بیان دومین مضمون توصیف شده در بالا را ترغیب می کند. این افراد، خود را وقف آرمان ها و علایقی در منزل و محیط شغلی می کنند که بر ویژگی دیگری از خودشکوفایی، که مزلو توصیف کرد، است (به نحو فعال متعهد به مأموریتی در زندگی بودن).
 

نظر مزلو

مزلو عقیده داشت، وقتی نیازهای اساسی ادامه حیات، ایمنی اجتماعی و شخصی ارضا شوند، پس از آن می توانیم به درک توانمندی های بالقوه خود بپردازیم. یهودا، افراد خودشکوفا را افرادی می داند که می توانند یک زندگی غنی را دنبال کنند و این چهارمین مضمونی است که در ادبیات مربوط، تکرار می شود. میمن نیز خودشکوفایی را میل شدید برای حیات غنی با سرمایه گذاری در زندگی می دید. استراپ و هدلی می گویند: «تلاش برای یافتن معنا در زندگی، عنصر کلیدی در این تعریف است». لیندنر آن را مشارکت برجسته و کامل در زندگی تلقی می کرد.
 
همانگونه که مزلو نیز توصیف می کند، افراد خودشکوفا می توانند طراوت زندگی را تجربه کنند و به تجربه های اوج در زندگی دست یابند. یافته ها در سه مطالعه که در آمریکای شمالی با ۳۸۳۱ بزرگسال، اسرائیل با ۲۷۰۲ جوان و در هلند با ۱۶۳۹ بزرگسال با هدف تعیین رابطه بین هوش هیجانی و خودشکوفایی انجام شده است، وجود همبستگی بین هوش هیجانی و خودشکوفایی را نشان داد و بیانگر این است که هوش هیجانی به چه نحو افراد با خودشکوفایی بیشتر را از افراد با خودشکوفایی کمتر تشخیص می دهد و نشان می دهد که هوش هیجانی چگونه می تواند خودشکوفایی را پیش بینی کند. این همبستگی در نمونه های آمریکای شمالی (۷۵/۰)، اسرائیلی (۷۲/۰) و هلندی (۷۱/۰) دیده می شود.
 
نتایج این سه مطالعه به روشنی نشان می دهد که هوش هیجانی و خودشکوفایی، ارتباط تنگاتنگی دارند. از طرف دیگر، پیوند بین هوش شناختی (IQ) و خودشکوفایی در نمونه اسرائیلی(۰۲/۰) و نمونه هلندی(۰۸/۰) بود که از لحاظ آماری معنادار نیست و این بدان معنی است که هوش هیجانی بیش از هوش شناختی بر توانایی ما در تلاشمان برای رسیدن به آرمان ها و شکوفا ساختن توان بالقوه مان تأثیر می گذارد. براساس یافته های این سه مطالعه، افراد با نمره های EQ بالای میانگین، نمره های خودشکوفایی دارند که به طور معنادار بالاتر از افراد با نمره EQ زیر میانگین در نمونه های آمریکای شمالی، اسرائیلی و هلندی هستند. این یافته ها به روشنی نشان می دهند که افراد دارای هوش هیجانی بالاتر، وقتی موضوع خودشکوفایی مطرح می شود، خیلی بهتر از افراد دارای هوش هیجانی پایین ترند.
 
منبع: هوش هیجانی (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)،  رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا، صص ۸۴-۸۷، دانژه، تهران، اول، ۱۳۹۰.

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود