محبت اساس موفقیت خانواده (بخش دوم)
محبت اساس موفقیت خانواده (بخش دوم)
مسائل و احتیاجات زندگى نباید زن و شوهر را از توجه به نیازهاى یکدیگر و شخصیت آنها غافل کند، زوجین باید دقت کنند، حتى اگر دنبال زندگى شیرین هستند باید در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند. با ما همراه باشید تا با جایگاه محبت به عنوان اصلی مهم در موفقیت خانواده، بیشتر آشنا شوید.
محبت اساس موفقیت خانواده (بخش دوم)
اگر هزاران وسیله رفاهى فراهم شود، اما دل خوش و نشاط نباشد، زندگى شیرین نیست.
تعداد کلمات ۱۹۷۳ / تخمین زمان مطالعه ۱۰ دقیقه
شرط اول محبت، شناخت روحیات همسر است .
خلاصه آنکه عقل و هوش و درایت و ذکاوت همسر در این راه مهمترین وسیله براى موفقیت است .
اینکه شوهر یا همسر شما از چه چیز خوشحال مى شود و یا ناراحت مى شود؟ نسبت به چه کسانى یا چه کارهائى علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت باید او صحبت کرد و چه صحبتى باید کرد؟ چه موقع باید نیازهاى مادى خانواده یا خود را بازگو کنید، در چه شرائطى باید گله کرد؟ چگونه باید گفت ؟
اینها از امورى نیست که بتوان براى آن مقررات دقیقى وضع کرد. هر انسانى در شرائط خاص خود بسر مى برد، چه زن و چه مرد، روحیات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و غیره به اشکال مختلف شکل گرفته است .
این همسر هوشمند و عاقل است که در رهگذار زندگى باید همسر خود را درک کند، او را و موقعیت خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى او را درک کند.
همچنانکه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و یا کیفیت آرایش دلخواه یکدیگر آگاهى مى یابند و سعى مى کنند حتى المقدور آن را رعایت کنند، مثلا یک بانوى هوشمند سعى نمى کند غذائى درست کند که فقط خودش علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است .
درست همین روش را باید در تمامى مسائل زندگى پیاده کرده ، و این احتیاج به شناخت همه جانبه از همسر دارد.
با توقعات و روحیات نامطلوب چگونه باید برخورد کرد؟
هر سخن جائى و هر نکته مقامى دارد.
هرگاه خواستید چیزى تقاضا کنید، نباید فقط به فکر گرفتن تقاضاى خود باشید و به هر قیمتى شده آن را بدست آورید، این کار مناسب محیط خانواده نیست بلکه به میدان جنگ و یا جنگل شبیه تر است .
مثلا شما براى خودتان یا فرزندانتان لباس مى خواهید، شوهر شما وارد خانه مى شود، بدون در نظر گرفتن موقعیت ، شروع مى کنید به در خواست کردن ، و چه بسا که عکس العمل تند او – گرچه نابجاست – روبرو مى شوید و دنبال آن ممکن است مسئله ادامه یابد و کم کم عواقب سوء پیدا کند، و با زیاد شدن تدریجى کدورتها رشته محبت پاره مى شود.
ولى یک بانوى عاقل مى داند هنگامى که هنوز شوهر خستگى کار روزانه را بر دوش مى کشد و براى استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن کار دیگرى بر عهده وى نیست ، او باید صبر کند تا شوهر خستگى بگیرد، سپس با وى راجع به مسائل مختلف اندکى صحبت کند، چه بسا در امور زندگى دچار مشکلاتى باشد، اعصابش در اثر حادثه اى کوفته شده باشد، مخارج تازه اى برایش پیش آمده باشد، که اگر بى حساب و کتاب ، تقاضا کند مسلما جواب منفى خواهد گرفت ، و اگر موقعیت مناسب بود با نرمى و از روى محبت، تقاضاى منطقى خود را بنماید.
این همسر اشتباه مى کند.
خریدار که به خوردن گل عادت داشت، موقعیت را مغتنم شمرد و شروع کرد مقدارى از آن گل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را کشید و تحویل داد، خریدار بیچاره خوشحال از اینکه زرنگى کرده و صاحب مغازه را فریب داده و گل او خورده است ، رفت غافل از اینکه کم شدن گل موجب کم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است.
آرى، آن همسرى که خوشحال است از اینکه با سختى و ایجاد ناراحتى به خواسته خود رسیده ، در حقیقت با بدست آوردن آن خواسته، سنگ زیرین زندگى که همان محبت و علاقه است را به یک یا چند خواسته فروخته است . محبتى که شیرین تر از قند است را داده و گل آلوده اى را که با ناراحتى همراه شده گرفته است .
کیفیت محبت و ابعاد آن در انسان
اینکه انسان به چه چیز باید اهمیت دهد و چه چیزى لایق است که بیش از هر چیزى محبت انسان را جلب کند و محبوب انسان شود یک مسئله است؟ و اینکه دوست و همسر یا پدر و مادر چه چیز را در درجه اول اهمیت قرار مى دهند مسئله دیگرى است ؟
همیشه اینطور نیست که محبتها بر طبق بایدها باشد، بلکه برعکس در صد کمى از محبتها در آن درجه که باید باشد هست .
مثلا ما مسلمانان معتقدیم مسلمان باید محبتش به خدا و رهبران دینى بیش از محبت او به هر چیز دیگر باشد، ولى آیا در واقعیت چنین است ؟ هرگز، زیرا محبتى که بسیارى از ماها نسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهاى خود داریم با محبتى که به خدا داریم قابل مقایسه نیست ، ما براى بدست آوردن مسائل غیرالهى با شوق اقدام مى کنیم و تحمل مشقت مى نماییم و انتظارى هم نداریم ، اما همینکه پاى مخارج الهى و تحمل زحمت براى خدا پیش آید، قدمها سست مى شود و دستها بخیل مى گردد!
این نمونه ها نشان مى دهد که ما در اعتقاد خدا را قبول داریم و به او هم محبت مى ورزیم ، اما نه بمقدارى که معتقدیم باید محبت داشت ، درصدى از محبت به خدا و پیامبر و دین را هر مسلمانى دارد، اما به تناسب حالات روحى افراد و صفاى روح و اخلاق حمیده و یا رذیله و مسائل فکر و ارزشهاى دیگر، مقدار این محبت فرق مى کند، و به تناسب همان مقدار محبت ، براى دین خرج مى کنند.
مثلا اگر مسلمانى به دین ۲۰ درجه محبت دارد اگر موردى پیش آید که به آن ۵۰ درجه علاقه دارد، مثلا علاقه او به مال بیش از علاقه به دین باشد، مى بینیم که مسئله دینى را رها مى کند و آن کار خلاف دین را مرتکب مى شود؟ البته در این بین مسائل قابل بررسى بسیار است .
منظور این است که بدانیم دوستى مراتب دارد، اگر کسى در اثر برخورد با موردى ، نسبت به مسئله اظهار بى علاقه گى کرد، دلیل این نیست که مطلقا بى علاقه است بلکه فقط مى فهماند به آن چیز دیگر علاقه بیشترى دارد.
معیار و اندازه محبت در زن و شوهر
توقع معقول از یک همسر آن است که محبت یک همسر را داشته باشد، یعنى همسر خود را بعنوان یک همسر پذیرفته و محبت همسرى را داشته باشد، دقت کنید، محبت خاص همسر، یعنى شوهر آن محبتى که باید یک شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتى را که یک زن باید به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهرى ، داشته باشد، و طبعا این درجه مخصوص و معینى از علاقه خواهد بود.
مرا بیشتر دوست دارى یا…؟
گذشته از اینکه در همان محبت زن و شوهرى هم افراد درجات مختلف دارند، و تا وقتى به حد افراط و تفریط نرسیده نباید توقع بیشتر داشت .
اینگونه همسر قابل سرزنش است
همچنانکه اگر مردى یا زنى بدون هیچ مصلحتى ، پدر و مادر را در هر کارى خانواده خود دخالت دهد و خواسته همسر را نادیده بگیرد کار بجائى نیست ، اینکه حتما باید در هر کارى پدر و مادر نظر دهند وگرنه دیگرى ناراحت مى شود کار غلطى است که نه فرزند باید انجام دهد و نه پدر و مادر اندیشمند باید توقع این کار را داشته باشند.
برخوردهاى تند مقطعى معیار بى محبتى نیست
کدام پدر و مادرى است که فرزندش را توبیخ نکرده باشد ولى با این حال دلیل بى محبتى آنها نبوده است ، اینکه یک یا چندبار تصمیم دوستى مقدم مى شود قابل مقایسه با آن همه توافق او با نظرهاى شما نیست ، یک یا چندبار مخالفت معیار بى محبتى و کم محبتى نیست و نباید انتظار داشت که همسر شما به شما چنان محبتى داشته باشد که تحت هیچ شرائطى با شما مخالفت نکند.
مسلما یک بار مخالفت با شما براى همسر شما سبک تر است از ناراحت کردن دوستى که احیانا موجب کدورت و جدائى مى گردد.
منبع: کتاب «اخلاق در خانواده و تربیت فرزند»
مؤلف: سید محمد نجفى یزدى
بیشتر بخوانید:
محبت اساس موفقیت خانواده (بخش اول)
عشق پنهان به همسر کافی نیست.
افزایش رضایتمندی همسران با ابراز وجود
برخورد با شوهر بی احساس
اقتدار عاقلانه،زندگی عاشقانه
جلب محبّت همسر
مردان را چگونه احساساتی کنیم
راهکارهای ارتباط مؤثر با همسر