بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
با توجه به گستره وسیع نظریات متفاوت گرایشات فمینیستی در عرصه رسانهها، در این نوشتار با تعریف فمینیسم، به تاریخچه موضعگیریهای فمینیستی و نقش برجسته رسانهها در انتقال یا ساخت ارزشها و هنجارها و گستره نفوذ و مخاطب رسانهها و خصوصاً رسانههای جمعی که مورد توجه جدی فمینیستها میباشندپرداخته میشود. این مواضع منجر به شکلگیری دیدگاههای خاصی در عرصۀ رسانه شده است. با ما همراه باشید.
بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
تعداد کلمات ۱۴۵۰ / تخمین زمان مطالعه ۷ دقیقه

مقدمه
۱٫ فمینیسم
در نگاه فمینیسم، زنان به دلیل جنس خود، با موقعیت فرودست در جامعه و تبعیض روبهرو میشوند. همه انواع فمینیسم، به منظور کاهش این تبعیض و در نهایت غلبه بر آن، خواهان تغییراتی در نظم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستند
یکی از مفاهیم کلیدی در مطالعات فمینیسم، مفهوم جنس و جنسیت است که در اوایل دهۀ ۱۹۷۰ متولد شد. جنس (Sex) اشاره به عوامل زیستشناختی است که مردان را از زنان متمایز میکند و لذا تغییرناپذیر است. جنسیت (Gender)، واژه و باور فرهنگی ای است که به نقشهای متفاوتی که یک جامعه به مردان و زنان عرضه میکند، اشاره دارد. جنسیت شامل رفتارها، نقشها، کنشها و اندیشههای اجتماعی است که فرهنگ حاکم در هر جامعه را به عهده دو جنس زن و مرد میگذارد؛ در ارتباط با نقشهای جنسیتی، افکار قالبی در مورد هر دو جنس در جامعه مشاهده میشود که دامنه انتظارات از هر دو جنس را تعیین میکند و دو مقوله جنسیت و نقشهای جنسیتی، قشربندیهای جنسیتی را در جامعه ایجاد میکند. بر این اساس تفاوتهای جنسیتی جنبه فرهنگی پیدا میکند.
۱-۱٫ سیر تحول تاریخی فمینیسم
موج اول: (آغاز از ۱۸۳۰) گسترش حقوق مدنی و سیاسی، بهویژه اعطای حق رأی به زنان، هدف اصلی معرفی میشد. هر چند که اهداف اصلی و واقعی، از جمله دستیابی زنان به کار آموزشی، آموزش و کار، بهبود موقعیت زنان متأهل در قوانین، حق برابر با مردان برای طلاق و متارکۀ قانونی و مسائل پیرامون ویژگیهای جنسی و… به عنوان اهداف فرعی مطرح شد.
موج دوم: (آغازاز دهه ۱۹۶۰) سیمون دوبووار و بتی فریدن تأثیر اصلی را در برانگیختن این موج داشتند. موج اول تا حدی توانست وضعیت زنان را در رابطه با برخی از مسائل بهبود ببخشد. این موفقیت سبب شد تا برخی از فمینیستها به دنبال گام نهادن در مراحل بعدی باشند. هدف اصلی و مهم فمینیستها در این موج، نجات زن در واقع از دست مردان مطرح شد. اینان معتقد بودند، دستیابی به حقوق سیاسی و قانونی برابر با مردان هنوز مسئلۀ زنان را حل نکرده است؛ بنابراین صِرف رهایی زنان از نابرابریها کافی نبوده، بلکه باید زنان را از دست مردان نجات داد؛ اما در نظر آنها نجات زنان هم تنها از راه اصلاحات تدریجی امکانپذیر نبود، بلکه نیاز به یک فرایند ریشهای و انقلابی داشت. چراکه اساساً از نظر فمینیستها نظریههای موجود عمیقاً جنسگرا و اصلاحناشدنی هستند. موج دوم نجات زن از هرگونه قیدی را دستمایه حرکت خود قرار داد، حتی قیدهای ارزشی را، نجات زن از دست مردان به عنوان تیتر و سرلوحۀ جریان فمینیسم قرار گرفت.
موج سوم: (آغاز از اوایل دهه ۱۹۹۰)، افزایش ناهنجاریهای رفتاری، سوءاستفادهها و از همه مهمتر ازدیاد نسل بیهویت و ازدسترفتن ارزشهای خانوادگی با بروز معضلات، بروز ناهنجاریها و در نهایت افول ارزشها و جایگاه واقعی زن در جامعه سبب شد که فمینیسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ یک فرایند اعتدال را تجربه کند. به ناچار جناح انقلابی آن کنار گذاشته شده و با یک چرخش عجیب، به ستایش و اهمیت فرزندآوری و نقش مادری پرداختند. فمینیستها در این موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید میورزیدند. آنان معتقد به احیای مادری بوده و از خانوادۀ فرزندمحور و همچنین زندگی خصوصی دفاع میکنند.
تقسیمبندیهای دیگری نیز از رویکردهای فمینیسم وجود دارد که برخی، دستهبندی فمینیسم لیبرال، مارکسیست، رادیکال، سوسیالیست، اگزیستانسیالیست، روانکاوانه و پستمدرن و برخی دیگر دستهبندی فمینیسم لیبرال، رادیکال و سیاه را ارائه میکنند.
۲-۱٫ توجه فمینیسم به رسانهها و ارتباطات
از سویی دیگر، رسانهها کارکرد انتقال یا ساخت فرهنگ را به عنوان بخشی از کارکردهای اجتماعی مختلف به عهده دارند و نکته مهم در این است که رسانهها در این گزینش و در بازنمایی خود دارای اختیار هستند؛ بنابراین اینکه رسانهها از کدام زاویه به مسائل جامعه مینگرند اهمیتی اساسی مییابد. بنابراین با توجه به نقش برجسته رسانهها در انتقال یا ساخت ارزشها و هنجارها و گستره نفوذ و مخاطب، رسانهها و خصوصاً رسانههای جمعی مورد توجه جدی فمینیستها میباشند.
۳-۱٫ فمینیسم و رسانههای جمعی
بازتولید فرهنگی، نحوه ایفای این نقشها را به زنان میآموزد و سعی میکند آنها را در نظر زنان طبیعی جلوه دهد. یکی از نقدهای عمدۀ فمینیسم نسبت به فرهنگ رسانهای و تودهای، دربارۀ غیاب گفتمانی زنان در تولید فرهنگی است. استدلال کلی فمینیسم در نقد رسانههای جمعی را میتوان در اندیشه «فنای نمادین زنان» خلاصه کرد. به نظر فمینیستها، سازندگان فرهنگ تودهای، علایق و نقش زنان در تولید فرهنگی را نادیده گرفتهاند و زن را از عرصه فرهنگ غایب شمرده یا صرفاً به بازنمایی وی بهعنوان موجودی تابع در نقشهای جنسی پرداختهاند
تاچمن، فنای نمادین زنان در رسانههای جمعی را در ارتباط با «فرضیۀ بازتاب» میداند. بر اساس این فرضیه، رسانههای جمعی ارزشهای حاکم در یک جامعه را منعکس میکنند. این ارزشها نه به اجتماع واقعی، بلکه به بازتولید نمادین اجتماع، یعنی به نحوی که میل دارد خود را ببیند، مربوط هستند. او معتقد است که اگر موضوعی به این صورت متجلی نشود، فنای نمادین صورت میگیرد. محکومشدن و ناچیز بهحسابآمدن یا حضورنداشتن، معنای فنای نمادین است.
جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانهها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنشهای مخاطبان تأثیر میگذارد؛ زیرا فرض بر این است که این بازنماییها عین واقعیت است. برخی معتقدند رسانههای جمعی توجه مخاطب را به موضوعات خاصی سوق میدهند. رسانهها مدام موضوعاتی را عرضه میکنند که نشاندهنده چیزهایی است که تودۀ مردم باید راجعبه آنها فکر کنند، بدانند و احساس کنند. با ورود به عصر دیجیتال و پیشرفت و توسعه فزاینده رسانهها، رسانهها قدرت خارقالعادهای پیدا کردهاند. رسانه در دست عدهای خاص قرار دارد و سعی میکند ارزشها و هنجار مورد پسند آن قشر خاص را ترویج کند؛ بنابراین زمینه سوءاستفاده از قدرت فوقالعاده رسانههای جمعی بسیار گستردهتر از پیش شده است
تهیه و تنظیم: خانم حدیثه اسفندیار
بیشتر بخوانید:
انواع نظریه های فمینیستی مدرن (۱)
انواع نظریه های فمینیستی مدرن (۲)
فمینیسم وآثار آن درجهان
نگاهی گذرا به جامعه شناسی فمینیسم و دو تن از جامعه شناسان فمینیسم
رسانه و جنسیت
مبانی نگرش به زن در رسانه ها با رویکرد دینی و غیردینی
منابع:
۱٫ سجاد، مهدی زاده، (۱۳۹۲)؛ نگاهی انتقادی به کارنامه رویکرد فمینیستی در عرصه رسانه، فصلنامه نامه فرهنگ و ارتباطات، شماره ۸ و ۹٫
۲٫ سید محمد، مهدی زاده، (۱۳۹۳)؛ نظریه های رسانه، اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی، انتشارات همشهری، چاپ چهارم
۳٫ سید رضا، صالحی امیری، (۱۳۸۱)؛ مفاهیم و نظریههای فرهنگی. تهران، انتشارات ققنوس.