مهارت گوش دادن شوهر به سخنان همسرش
مهارت گوش دادن شوهر به سخنان همسرش
آنچه بیشتر مردان نمیدانند این است که وقتی همسرشان ناراحت است، بیش از هر زمانی خواهان داشتن قوت قلب و اطمینان خاطر و تفاهم است و نیازمند این است که شوهر به حرف وی گوش کند و برای او اعتبار قائل شود.
مهارت گوش دادن شوهر به سخنان همسرش
تعداد کلمات ۱۳۷۹ / تخمین زمان مطالعه ۷ دقیقه
اولویت زنان، ارتباط است
حالِ دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شِنفتنم هوس است[۱]
زن نیازمند همدردی است
احساس تقصیر
بر آستان امیدت گُشادهام درِ چَشم که یک نظر فکنى، خود فکندى از نظرم[۲]
زن قدردانی خواهد کرد
تو همچو صبحى و من، شمعِ خلوت سحرم تبسمى کن و جان بین که چون همىسِپَرم[۳]
توصیه و پیشنهاد نابجا
درک مفهوم واقعی سخن
بنابراین، اگر مرد واقعاً حرف همسرش را درک کند و بفهمد که مقصود واقعی زن در بازگو کردن مسائلش چیست، کمتر با او جر و بحث خواهد کرد و میتواند به گونهای مثبت به او پاسخ دهد. وقتی زن و مرد درصدد جر و بحث با یکدیگر برمی آیند، معمولاً حرف یکدیگر را درست برداشت نمی کنند. در چنین شرایطی، این نکته اهمیت دارد که به آنچه از یکدیگر میشنوند، خوب بیندیشند و مفهوم واقعی سخن یکدیگر را درک کنند.
امنیت خاطر زن
حاشا که من از جور و جفاى تو بنالم بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
قصد زن کاهش خستگی است
یک تجربه ماندگار
مکثی کردم، سپس نفس عمیقی کشیدم و گفتم میفهمم چی میگی، آدم احساس میکنه که انگار ذره ذره وجودش آب میشه. همسرم به نشانه تأیید و موافقت سرش را تکان داد و ناگهان لبخندی زد و موضوع را عوض کرد و درباره هیجانهای مربوط به سفر صحبت کرد.
دلنشان شد سخنم، تا تو قبولش کردى آرى آرى سخن عشق نشانى دارد
عدم احترام به احساس همسر
برخورداری از عشق همسر
شُکر ایزد که میان من و او صلح افتاد صوفیان رقصکنان ساغر شُکرانه زدند[۵]
آنچه بیشتر مردان نمیدانند این است که وقتی همسرشان ناراحت است، بیش از هر زمانی خواهان داشتن قوت قلب و اطمینان خاطر و تفاهم است و نیازمند این است که شوهر به حرف وی گوش کند و برای او اعتبار قائل شود. مردان باید بدانند که در آن شرایط زنان به توضیح و توجیه شوهر نیازی ندارند.
منابع :
کتاب رمز و راز دلبران، علی محمد صالحی
مردان مریخی زنان ونوسی، جان گری
بیشتر بخوانید :
مهارت خوب گوش دادن
رهنمودهایی در هنر گوش دادن
هنر گوش دادن
مهارت ارتباطی در مدیریت (۶) گوش دادن مؤثر
پی نوشت :
[۱] . «آرزو دارم سرگذشت دل را با تو در میان نهاده و از دل تو خبرى بشنوم». شرح جلالى بر حافظ، ج ۱، ص ۳۲۵٫
[۲] . «دریچههاى چشمم را به سوى درگاه امید تو گشودهام که نگاهى به سوى من بیندازى، امّا تو چشم از من بازگرفتى و نگاهم نکردی». شرح جلالى بر حافظ، ج ۳، ص ۱۷۴۵٫
[۳] . «تو مانند صبحى و من چون شمع سحرگاهان خلوتسرایم.اگر بیایى و تبسّم شیرین تو را ببینم، حاضرم جان را فداى آن کنم». شرح جلالى بر حافظ، ج ۳، ص ۱۷۴۵٫
[۴] . ر.ک: همان، ص ۱۹۹٫
[۵] . «سپاس خداى را که میان من و معشوق صلح و تفاهم برقرار شد و به شکرانه این توفیق، حوریان رقصکنان باده شادى نوشیدند». شرح جلالى بر حافظ، ج ۲، ص ۹۹۱٫