داستان زندگی و موفقیت احسان سلحشور، کارآفرین پرشور ایرانی

0 871

بیش تر ما شرایط زندگی، محدودیت ها، فقر مالی، کشوری که در آن زندگی می‌کنیم و یا مشکلات مختلف را بهانه می کنیم، تسلیم شرایط می شویم و برای ساختن زندگی مان تلاش نمی کنیم. اما در میان کسانی هستند که محدودیت ها را باور نمی کنند و با وجود این که در شرایط بدی هستند، تسلیم نمی شوند و بالاخره به به موفقیت می رسند و باعث شگفتی همه می شوند.

در مقالات گذشته من درباره چند فرد موفق و با اراده خارجی از جمله هیوندا، استالونه و کریس گاردنر صحبت کردم اما این بار می خواهم در مورد زندگی پر فراز و نشیب یک کارآفرین موفق ایرانی بنویسم. احسان سلحشور جوانی بیست و نه ساله که با وجود سختی های زیادی که تحمل کرد، سرانجام توانست شرایط زندگی اش را کاملا عوض کند و تبدیل به یک فرد موفق شود.

احسان سلشحور متولد ۹ اسفند سال ۱۳۶۸ در فولاد شهر اصفهان است. از همان ابتدا در شرایط سختی بزرگ شد و سختی های زیادی را از سر گذراند اما همیشه رویاهای بزرگی در سر داشت و همین رویاها بالاخره به حقیقت پیوستند.

حتما شنیدید که موفقیت یا شکست رابطه مستقیمی با طرز تفکر شما دارد، این موضوع را می توان به طور مستقیم در داستان زندگی آقای سلحشور دید. با وجود این که پدرش کارگر ساده ذوب آهن بود و مادرش خیاطی می کرد اما احسان همیشه رویای پول داشت به خاطر همین خوب درس می خواند تا پزشک شود و پول در بیاورد. او حتی در بازی های کودکانه اش نیز رویاهایش را همراه خود داشت.

 

http://sookhtejet.com/

 

سختی های زندگی احسان هر روز بیش تر می شد، او شش ساله بود که  پدرش به خاطر سرطان و نداشتن پنج میلیون پول درمان نتوانست به کار خود ادامه دهد. ده سال پدر احسان زمین گیر بود و با بیماری دست و پنجه نرم می کرد. در این بین، تمام امید خانواده سلشحور حقوق ناچیز کار افتادگی پدر بود؛ اما این حقوق به سختی کفاف زندگی آن ها و درمان پدرش را می داد تا این که وقتی احسان اول دبیرستان درس می خواند، پدرش فوت کرد و حالا تمام مسئولیت ها بر دوش او بود.

خیلی ها در این شرایط تسلیم می شوند، اما انگار احسان از همان کودکی نشان داده بود که رویایی های بزرگی دارد و تسلیم شرایط نمی شود. به همین خاطر دنبال راه حل گشت و به جای اینکه رشته تجربی بخواند سراغ رشته کامپیوتر در هنرستان رفت تا یک سال زودتر فارغ التحصیل شود و بتواند بار زندگی شان را به دوش بکشد.http://sookhtejet.com/

ویژگی بارزی که می توان در احسان سلحشور دید روحیه جنگنده و افکار مثبتی است که به او کمک می کرد تا بتواند برای بهتر شدن اوضاع زندگی شان تلاش کند. احسان تمام سرمایه خانواده اش را گرفت و با آن تاکسی خرید، او هم کار می کرد و هم درس می خواند. همین روحیه جنگنده اش باعث شد تا در دانشگاه دولتی قبول شود. اما دنیا قرار بود به احسان درس های بیش تر بدهد و او را آماده تر کند.

حتما شنیدید آدم های موفق  بارها زمین خوردند و طعم شکست را چشیدند. احسان سلحشور هم از این قاعده مستثنی نیست. خیلی از ما با اولین شکست تسلیم می شویم و دیگر دل و دماغ ادامه دادن نداریم اما تفاوت آدم های برنده و یازنده بعد از تجربه تلخ و شکست مشخص می شود. بازنده ها سرنوشت و شانس را دلیل شکست شان می بینند و زانوی غم بغل می گیرند. اما برنده ها از این شکست درس می گیرند و دنبال یک فرصت برای بهتر شدن اوضاع می گردند.

هنگامی که آدمهای کامیاب شکست می خورند، به جای اینکه شکست شان را نوعی گرفتاری و امری بازدارنده بدانند، آن را یک دشواری زودگذر، فرصتی برای یادگیری، جای پایی برای پیشرفت، یا یک مسئله ی سراسر نامربوط می دانند.

دنیس ویتالی
نویسنده و مربی موفقیت بنام آمریکایی

احسان شکست تلخی تجربه کرد. دوستش سر او کلاه گذاشت. او به خاطر اعتمادی  که به دوستش داشت و به خاطر این که رویاهایش را تحقق ببخشد، تنها دارایی خانواده اش یعنی خانه شان را فروخت و به دوستش داد تا با او شریک شود و بتواند به رویاهایش برسد. او فکر می کرد قرار است ثروت مند شود اما بزرگ ترین شکست زندگی اش را تجربه کرد. دوستش غیبش زده بود و حالا همه احسان را شریک جرم می دانستند. همین عامل باعث شد تا او به زندان بیافتد.

خیلی ها در این شرایط فکر می کنند تمام زندگی شان را باخته اند اما روحیه تسلیم ناپذیر احسان سلحشور از دیوارهای زندان نیز بلندتر بود. او به اتفاقاتی که افتاده بود فکر کرد و تصمیم گرفت به سراغ رشته ای برود که بتواند از حقوق خود دفاع کند. در حقیقت او چوب بی تجربگی خود را خورده بود. به همین دلیل در زندان به جای این که خود را بازنده ببیند و فکر کند به آخر خط رسیده، شروع به درس خواندن کرد.

بعد از این که از زندان آزاد شد، اوضاع بهتر نشده بود بلکه سخت تر هم شد. او مجبور بود هم درس بخواند و هم سخت کار کند. در رشته حقوق کارشناسی و کارشناسی ارشدش را گذارند و همراه با درس کار هم می کرد تا این که بالاخره مثبت اندیشی، امید و تلاش احسان نتیجه داد و شش نفر از دوستانش به او اعتماد کردند و او وارد کار بیمه شد و کم کم زندگی روی خوب خود را به احسان نشان داد.

http://sookhtejet.com/
کتاب “ارتش صلح” نوشته احسان سلحشور

حالا احسان سلحشور یکی از مدیران موفق صنعت بیمه محسوب می شود و کتابی به نام ارتش صلح نوشته است. زندگی سخت احسان و تجربیاتی که از سر گذرانده به همه ما نشان می دهد، هیچ محدودیتی معنا ندارد؛ حتی اگر پول ندارید، پشتیبان ندارید یا در زندان هستید باز هم می توانید موفق شوید، فقط رویاپرداری، مثبت اندیشی، تلاش و امید را فراموش نکنید.

هیچ کس بدبخت، بازنده، بدشانس آفریده نشده، این ما هستیم که با افکارمان انتخاب می کنیم چه آینده ای برای خود رقم بزنیم.

دوستان خوبم رویا پردازی، امید و تلاش را فراموش نکنید، هر کدام از ما با این ویژگی ها می توانیم یک احسان سلحشور جدید باشیم.


در همین زمینه مقالات زیر را از دست ندهید :

منبع:ســـوخت جــت

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود