نیازهای جنسیتی در تعامل زن و مرد (بخش اول)
نیازهای جنسیتی در تعامل زن و مرد (بخش اول)
یکی از مسائل مهم در ارتباط و تعامل با انسان ها، توجه به جنسیت ایشان است. زن و مرد دو جنس متفاوت هستند که در رابطه با هر کدام باید نیازهای جنسیتی آنها مورد توجه قرار گیرد. با ما همراه باشید تا با نیازهای جنسیتی در تعامل زن و مرد بیشتر آشنا شوید.
نیازهای جنسیتی در تعامل زن و مرد (بخش اول)
نیازهای جنسیتی در تعامل زن و مرد
نیاز به قدرت و محبت
با توجه به تفاوت های اساسی که در بخش های پیشین و نیز متون منتشر شده در زمینه تفاوت های زن و مرد وجود دارد، پرسش این است که این تفاوت ها در زندگی زناشویی چه بازتابی دارند و چگونه می توان آثار این فاصله ادراکی را در زندگی مدیریت کرد؟
نیاز زنان به قدرت
برعکس، زمانی که زن به نوعی از همسر خود قدرت زدایی و تضعیف کند، تمایل مرد برای پرداختن به امور منزل، مشارکت و احساس مسئولیت کمتر می شود و بیشتر به روش های قدرت طلبانه هیجان مدار پناه خواهد آورد که همراه با خشونت است. از سوی دیگر نیز چنانچه مردان به نیاز مهرطلبی زنان به موقع و به اندازه پاسخ بدهند، بسیاری از رفتارهای منفی زنان کاهش و متقابلا دلگرمی او به خانواده افزایش می یابد (جان بزرگی، ۱۳۹۵).
نیاز به قدرت
قدرت را برخی مهار نسبی بر نتیجه با پیامد کار دیگران تعریف کرده اند (فیسکه، ۱۹۹۳ و رسون، جان و کلتر، ۲۰۱۲). قدرت عبارت است از: توانایی بالقوه فرد برای تغییر دادن رفتار سایر اعضای یک سیستم اجتماعی که تعمیم این تعریف در خانواده به این صورت می شود که قدرت خانواده عبارت از توانایی زوجین برای تغییر دادن رفتار دیگری است (السون، دیفرین و اسکوگراند، ۲۰۱۱).
چنانچه نیاز به قدرت را نیاز به توانایی به ظهور رساندن اراده فرد در خواسته ها و تصمیم های خود و توانایی اثرگذاری در تصمیم دیگران بدانیم، بنابراین، هم در زن و هم مرد، قدرت طلبی یک نیاز اساسی خواهد بود. اما به نظر می رسد که شکل بروز آن در زن و مرد متفاوت باشد یا اگر قدرت را توانایی نفوذ در تصمیم گیری و مدیریت اراده (چه برای خود و چه برای دیگری) بدانیم، جنسیت در میزان و شیوه بروز آن دخالت خواهد داشت. جدای از اینکه علت تفاوت زن و مرد را به عوامل ساختاری (مانند زیست شناختی) یا به عوامل فرهنگی (القای نقش جنسیتی) نسبت دهیم، شیوه نفوذ زن و مرد بر هم و روش اعمال قدرت در آنها یکسان نیست.
اگر قوی ترین فرد کسی است که بتواند بر نفس خود مسلط باشد، یا کسی که با دانایی و علم بر جهل و نادانی و با صبر بر خشم و پرخاشگری، غلبه کند پس جدای از جنسیت، هم زن و هم مرد می توانند قدرتمند باشند. در روابط بین فردی و به ویژه در روابط بین زن و شوهر این موضوع از مهم ترین زمینه های موفقیت و شکست است. مردان به علت داشتن ویژگی هایی مانند ثبات هیجانی، پرخاشگری، توانایی رهبری، اتکا به نفس، اطمینان، نیرومندی، تمایل به مسئولیت پذیری، جدیت، عینیت، دانش و سرراستی از زنان در مدیریت موفق تر شناخته شده اند (راجان و کریشانان، ۲۰۰۲).
استوارت و چستر (۱۹۸۱ و داوایس، بروکما، نوردلینگ و فرنهام، ۲۰۱۶) معتقدند که انگیزه قدرت در زن و مرد به روش های یکسانی تحریک می شود (نقل از کرایسلر و دیگران، ۲۰۱۰). شالتیز و برنشتین (۲۰۰۲) نیز نشان دادند که زمانی انگیزه قدرت در زن و مرد برانگیخته می شود، آنها تمایل دارند که دیگران را متقاعد کنند؛ اما در هر دوی این مطالعات تفاوت معناداری بین زن و مرد مشاهده نشد. همچنین، دریافتند که بین به دست آوردن قدرت، هرزگی و فساد رابطه وجود دارد، مگر اینکه فرد در برابر قدرت خود احساس مسئولیت کند (کرایسلر و دیگران، ۲۰۱۰). بنابراین، احساس مسئولیت به عنوان یک متغیر تعدیل گر برای قدرت عمل می کند.
به طور کلی، قدرت هم درون سو و هم برون سو است. نیاز به قدرت درون سو هنگامی مطرح می شود که فرد بتواند افکار، هیجان ها و رفتارهای خود را مدیریت کند. قدرت برون سو زمانی است که فرد علاقه مند باشد که از قدرت خود برای نفوذ بر دیگری استفاده کند. در متون روا نشناختی از «قدرت روی» (کنترل دیگران) و «قدرت برای» (کنترل خود) استفاده کرده اند (لیپا، ۲۰۰۵).
ادامه دارد…
منبع: مشاوره پیش از ازدواج، مسعود جان بزرگی، صص ۲۹-۳۱، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، اول، ۱۳۹۷٫