درباره عرش ، کرسی ، قلم ، لوح

0 265

به کار رفته است ، ولی در قرآن با توجه به موارد استعمالش در معانی مختلفی اطلاق شده که تمامی آنها در یک نقطه مشترکند و آن اینکه “عرش کنایه از عظمت خداوند و مخلوقات اوست .
برای عرش معانی دیگری نیز ذکر شده از جمله : 1 علم بی پایان پروردگار 2 مالکیت و حاکمیت خداوند 3 هر یک از صفات کمالیه و جلالیه الهی 4 قلب پیامبران ، اوصیا و مؤمنان 5 علمی که خداوند به پیامبران اعطا کرده است .
بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن است و از باب تشبیه و یا تنزیل است ونباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد،بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طریق شرع و نقل حاصل می‏شودو عقل را در آن راهی نیست.چکیده ماشینی

به کار رفته است ، ولی در قرآن با توجه به موارد استعمالش در معانی مختلفی اطلاق شده که تمامی آنها در یک نقطه مشترکند و آن اینکه “عرش کنایه از عظمت خداوند و مخلوقات اوست .
برای عرش معانی دیگری نیز ذکر شده از جمله : 1 علم بی پایان پروردگار 2 مالکیت و حاکمیت خداوند 3 هر یک از صفات کمالیه و جلالیه الهی 4 قلب پیامبران ، اوصیا و مؤمنان 5 علمی که خداوند به پیامبران اعطا کرده است .
بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن است و از باب تشبیه و یا تنزیل است ونباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد،بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طریق شرع و نقل حاصل می‏شودو عقل را در آن راهی نیست.

چکیده ماشینی

تاریخ انتشار : 1389/4/22

بازدید : 13198

منبع: پایگاه حوزه، شماره 17139
سوال

منظور از لوح و قلم و کرسی و عرش و این گونه مفاهیم چیست؟

پاسخ

الفاظی که انسانها برای بیان مشخصات زندگی محدود و مادی خود وضع کرده اند هیچگاه نمی تواند بیانگر عظمت خداوند یا مخلوقات الهی باشد. از طرفی چون قرآن برای همین انسانها نازل شده و با زبان آنها سخن گفته و از همین الفاظ بهره جسته است . با معانی کنایی ، مقداری از عظمت خداوند و مخلوقاتش را ترسیم نموده است .

عرش:

کلمه عرش نیز همان گونه است که در بالا ذکر شد، زیرا در لغت به معنی :

“جای سقف دار” (المفردات فی غرایب القرآن ، راغب اصفهانی ، نشر کتاب ، 1404 ق ، ص 329.)،

“تخت پایه بلند” (تفسیر نمونه ، آیة الله مکارم شیرازی ، دارالکتب ، 1370 ش ، ج 2، ص 200.)،

“مکان مرتفع ” (المنجد فی اللغة ، لویس معلوف ، نشر پرتو، 1371 ش ، ص 496.)،

به کار رفته است ، ولی در قرآن با توجه به موارد استعمالش در معانی مختلفی اطلاق شده که تمامی آنها در یک نقطه مشترکند و آن اینکه “عرش کنایه از عظمت خداوند و مخلوقات اوست .” در آیه مورد بحث “استوأ بر عرش ” کنایه از استیلاء خداوند، حکومت ، مالکیت و تدبیر او بر نظام هستی است .

چنان که در اطلاقات معمولی نیز گاهی کلمه ” بر تخت نشستن ” کنایه از تسلط و استیلای پادشاه بر کشورش به کار می رود. مثلاً می گوییم “آن پادشاه در فلان تاریخ بر تخت سلطنت نشست ” در حالی که ممکن است آن روز پادشاه اصلاً روی هیچ تختی ننشسته باشد. یا وقتی می گوییم “در 22 بهمن سال 1357 محمدرضاشاه پهلوی از تخت سلطنت به زیر کشیده شد” یعنی در آن روز حکومت او پایان پذیرفت .

در آیات قرآن نیز چنین است مثلاً در آیه “ثم استوی علی العرش ” یعنی خداوند (پس از پایان یافتن خلقت جهان ) زمام رهبری مخلوقات را به دست گرفت .

برای عرش معانی دیگری نیز ذکر شده از جمله : 1 علم بی پایان پروردگار 2 مالکیت و حاکمیت خداوند 3 هر یک از صفات کمالیه و جلالیه الهی 4 قلب پیامبران ، اوصیا و مؤمنان 5 علمی که خداوند به پیامبران اعطا کرده است .(تفسیر نمونه ، ج 20، ص 35.)

کرسی:

“کرسی ” از “کرس ” گرفته شده که به معنای “اصل و اساس ” است ، و گاهی نیز به هر چیزی که به هم پیوسته و ترکیب شده ، گفته می شود; به همین جهت به تخت های کوتاه “کرسی ” می گویند، گاهی این کلمه کنایه از “علم “، و گاهی کنایه از حکومت و قدرت و فرمانروایی بر منطقه ای است .

کرسی در آیه 255 بقره : “…وَسِع َ کُرْسِیُّه ُ السَّمََوَ َت ِ وَالاْ َرْض “(آیة الکرسی ) می تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلق و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمین باشد، و هم به نفوذ علمی او، و هم جهانی وسیع تر از این جهان که آسمان و زمین را در برگرفته است .(ر.ک : شرح و تفسیر لغات قرآن ، همان ، ص 55.)

قلم:

قلم : “قلم دو بار در قرآن به کار رفته است که عبارتند از: “اقْرَأْ بِاسْم ِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق …الَّذِی عَلَّم َ بِالْقَلَم ِ “(علق ،4) و “ن َّ وَ الْقَلَم ِ وَ مَا یَسْطُرُون َ“(قلم ،1)

یکی از مهم ترین رویدادهای زندگی بشر پیدایش خط و راه افتادن قلم بر صفحه کاغذها یا سنگ ها بود و همان بود که دوران تاریخ را از ماقبل تاریخ جدا کرد. “قلم ” حافظ علوم و دانش ها، پاسدار افکار اندیشمندان ، حلقة اتصال فکری علما و پل ارتباطی گذشته و آیندة بشر است و حتی ارتباط آسمان و زمین نیز از راه لوح و قلم حاصل شده است .

برخی مفسران “قلم ” را در آیه 1 سورة قلم به قلمی تفسیر کرده اند که فرشتگان بزرگ خدا وحی آسمانی را با آن می نویسند و یا نامة اعمال آدمیان را با آن رقم می زنند، ولی به باور برخی دیگر (مانند نویسندگان تفسیر نمونه ) آیه مفهوم گسترده ای دارد که این تفسیر بیان یکی از مصداق های آن است ; همان گونه که “ما یسطرون ” نیز مفهوم وسیعی دارد و تمام آن چه را در طریق هدایت و تکامل فکری و اخلاقی و عملی بشر به رشتة تحریر می آورند، شامل می شود و منحصر به وحی آسمانی یا اعمال انسان ها نیست .  (ر.ک : تفسیر نمونه ، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران ، ج 24، ص 370، دارالکتب الاسلامیة ، چ 3، قم ، 1367 ش .)

 

لوح محفوظ:                                                

لوح در لغت ‏به معنای صفحه‏ای است که در آن نوشته می‏شود مانند کاغذ، پوست،سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد و لوح محفوظ کتابی است که تمامپدیده‏های عالم با قلم تقدیر در آن ثبت‏ شده و از هر گونه تغییری محفوظ است.

بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن است و از باب تشبیه و یا تنزیل است ونباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد،بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طریق شرع و نقل حاصل می‏شودو عقل را در آن راهی نیست.

بعضی از فلاسفه لوح محفوظ را همان عقل فعال و یا نفس کلی فلک اعظم دانسته‏اند که کائنات در آن نقش بسته است.[1] ملا صدرا درباره‏ی لوح محفوظ چنین توضیح می‏دهد:

«و اما لوح محفوظ پس آن عبارت است از نفس کلی فلکی، بخصوص فلک اقصی؛ چون هر چهدر عالم جریان می‏یابد و یا در آینده جریان خواهد یافت در نفوس فلکی نوشته شده وثبت ‏شده است چون آنها به لوازم حرکت های خود آگاهند… پس همان‏گونه که در کاغذ محسوس نقوش محسوسی به وسیله‏ی قلم نوشته می‏شود، همین طور از عالم عقل فعال صورت های مشخصی ترسیم می‏شود که به طور کلی علل و اسباب آن مضبوط است، جایگاه این صورت ها نفس کلیاست که قلب عالم است‏».

به نظر تطبیق اصطلاحات شرعی و نقلی با اصطلاحات فلسفی و عقلی، کاری نا استوارو حتی خطرناک است چون فرضیه‏های علمی و عقلی همواره در معرض باطل شدن و دگرگونی استو این اصطلاحات فلسفی ناظر به هیئت‏ بطلمیوس است که سال هاست‏ باطل شده وبه تاریخ علم پیوسته است. بنابر این باید از چنین تطبیق هایی پرهیز نمود و حیطه‏ی شرعرا آلوده‏ی چنین اصطلاحاتی نکرد. البته اگر علم قطعی و تجربی چیزی را ثابت کرد،تطبیق یک مفهوم شرعی و یا آیه‏ای از قرآن با آن، با رعایت احتیاط اشکالی ندارد ولیاینجا از آن موارد نیست.

لوح محفوظ، گنجینه‏ی علم خدا و آیینه‏ی صفت عالمیت اوست و چونعلم خدا عین ذات اوست، سزاوار نیست که در این لوح تغییری حاصل شود و لذا هیچ وقت در آنتغییر و تبدیلی رخ نمی‏دهد و محتوای آن همواره ثابت و استوار است و می‏توانیمبگوییم که لوح محفوظ ظرف علم الهی است؛ البته علم خدا نامحدود است و این کهاین لوح را ظرف آن یا گنجینه‏ی آن قلمداد می‏کنیم نسبت ‏به معلومات است که مجموعپدیده‏های جهان هستی است و به هر حال محدود است.

شرح مفصلتر در باب لوح محفوظ در لینک زیر یافت می شود

لوح محو و اثبات

 



[1] . تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون،ج 2،/ 1292.

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود