آیاتی که به لفظ قل شروع شده است…
تاریخ انتشار : 1397/7/15
بازدید : 4228
در بسيار از آيات قرآن، اوامرى كه به رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم مىشود، در ابتدای آن ها لفظ قُلْ آمده است مانند: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، یا قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، یا قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، یا قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ،
از طرفی آن چه که در این آیات مورد امر خداوند قرار گرفته است و رسول خدا بدان امر شده است خود قول نيست، بلكه مَقول قول است. يعنى چون به رسول الله خطاب شد: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ پيغمبر مأمور است كه بگويد: هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، نه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ و گرنه به امر خدا رفتار ننموده است، و مأمورٌ به را كه همان نفس مَقول قول است، انجام نداده است. مانند اینکه کسی به ما بگو.ید: در ميان مردم برو! و بگو: خدا يگانه است! ما بايد در ميان مردم برويم و بگوئيم: «خدا يگانه است.» نه آنكه بگوئيم: «بگو: خدا يگانه است.»
پس رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم هم بايد بمردم بگويد: خدا يگانه است: هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. و همچنين در سائر آيات بايد متعلّق قول را به مردم بگويد؛ در حاليكه مىبينيم در تمام قرآن كريم لفظِ قل هم آمده؛ و عين آنچه كه به پيغمبر خطاب شده است، در قرآن منعكس گرديده است.
جواب علامه:
: بحث در دو مورد است
: اوّل: در قضيّه امر خدا به آنحضرت، و مأمور بودن او، و بجا آوردن مأمورٌ به در خارج.
و البتّه معلومست كه در اين قضيّه، رسول الله به امر خداوند مؤتمر بوده و متعلّق امر را كما كان بجاى مىآوردهاند. و مثلًا در همين خطابهائى كه در اوّل آن با قل شروع شده است، رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم متعلّق قول را اتيان مىنمودهاند.
مانند سائر اوامرى كه به آنحضرت مىشده است، گرچه با لفظ قُلْ نبوده است؛ مثل اين خطاب:
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ* إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ.[1]
در اينصورت آنحضرت طبق اين أمريّه الهيّه، اعلان توحيد را جهاراً مىنمودند، و از مشركان اعراض مىنمودهاند. و يا مثلًا در قضيّه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ به مردم مىفرمودهاند: اوست خداوند، اوست يگانه
. دوّم: در حكايت قرآن از اوامر الهيّه؛ و اين قضيّه، داستان ديگرى است. زيرا همانطور كه مىدانيم قرآن وحىِ آسمانى است؛ و بدون كم و بيش- حتّى يك كلمه و يك حرف- بايد آن وحى را بازگو كند.
و بنابراين، قرآن عين آنچه را كه برسول الله خطاب شده است بيان مىكند؛ و اينست معناى قرآنيّت.
و اگر در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ يا قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، لفظ قُلْ از آن انداخته شود و گفته شود: هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، ديگر آن قرآن نيست، و كلام خدا نيست؛ بلكه كلام پيغمبر است كه مىگويد: خدا يگانه است.
و چون قرآن مجيد نفس وحى است، نمىتواند بدون لفظ قل بوده باشد. همچنانكه در سائر اوامر الهيّه كه مُصَدَّر به لفظ قُلْ نباشد مانند همين آيه قريب الذّكر: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ مىبينيم كه عين لفظِ امر آمده و قرآن كريم آنرا حكايت نموده است.
و از اين گذشته، در خطابهاى الهيّه و مطالب قرآنيّه، رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم عنوان آئينه و مِرآت براى خطاب بجميع امّت، و بلكه بجميع مردم جهانند؛ و در حقيقت خطاب بمردم مىشود و مخاطب بخطابهاى قرآن، خود مردم هستند، منتهى از دريچه و آئينه نفس رسول الله
كه بجهت سعه و گشايش، تمام افراد امّت بلكه تمام افراد بشر را در زير پوشش علم و احاطه وجوديّه و ادراكيّه خود گرفته است.
و آيه مباركه: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.[2]
خوب حقيقت امر را روشن مىكند، كه نفس رسول الله فقط روشنگر مطالبِ وحى آسمانى هستند كه بمردم نازل شده است***
[1] ( 1) آيه 94 و 95، از سوره 15: الحِجْر:« به آنچه بتو امر شده است جهاراً و علناً اعلان كن، و از مشركان اعراض كن؛ ما تو را از شرّ استهزاء كنندگان كفايت خواهيم نمود.»
[2] ( 1) قسمتى از آيه 44، از سوره 16: النّحل:« و ما ذِكر را بسوى تو فرو فرستاديم، بجهت آنكه براى مردم روشن كنى و بيان كنى آنچه را كه بسوى آنان فرو فرستاده شده است.»