نکته های آموزشی درباره تقویت مسئولیتپذیری کودکان
مسئولیتپذیری، یک خیابان دو طرفه بین والدین و کودک است. مهارت های زندگی فقط برای بچهها نیست، بلکه متعلق به والدین نیز هست. در مقاله زیر با مهمترین نکات درباره تقویت مسئولیتپذیری کودکان، که هر پدر و مادری باید آن را بدانند، آشنا می شویم.
مقدمه
چرا همیشه دیر میکنی؟
کجا بودی؟
چرا مثل بچهها رفتار میکنی؟
سعی میکنید کودکتان را مسئولیتپذیرتر کنید، وقتی به بچههایتان میگویید:
میتوانم روی تو حساب کنم.
تو قابل اتکا و قابل اعتماد هستی.
وقتی چیزی به من میگویی، میتوانم حرفت را باور کنم.
با این جملهها، در واقع شما فرزند مسئولیتپذیر خود را تحسین میکنید.
این نوشتار دربارۀ ایجاد انضباط شخصی در بچههاست. در مورد بچههایی که میدانند چه کاری را باید انجام دهند و از انجام آن کارها عزت نفس به دست میآورند.
یک مثال عینی از مسئولیتپذیری
یک بار از او پرسیدم: «چطور تا این حد مسئولیتپذیر شدهای؟» او گفت: «وقتی ۱۳ ساله بودم، پدر و مادرم به من یک موتورسیکلت دادند. آنها به من گفتند که مواظب موتور باشم؛ در خیابانهای شلوغ رانندگی نکنم و از مسیر مجاز حرکت کنم؛ اما من همیشه کاری را که قرار بود، انجام نمیدادم.
یک روز وقتی از سراشیبی یک تپه با سروصدای زیاد به وسط خیابانی رسیدم، یک پلیس در آنجا منتظرم بود. هیچ وقت آن لحظه را که در پشت اتومبیل پلیس به ادارۀ پلیس و نزد قاضی رفتم یادم نمیرود. من برای رانندگی غیر مجاز در خیابان به مجازات کوچکی محکوم شدم.»
پدرم گفت: «امیدوارم از این اتفاق چیزی یاد گرفته باشی.» و من یاد گرفتم، اما احتمالاً این روش برای یادگیری بسیار پرهزینه بود. من یاد گرفتم که مسئولانی هستند که قوانین را اجرا میکنند و تو گرفتار خواهی شد. شاید امروز نه؛ اما بالاخره آنها تو را دستگیر میکنند.
البته آن موتورسیکلت مرا از مهلکه نجات داد. باعث شد در هوای آزاد باشم و به جای آنکه در گوشۀ خیابانها در مواد مخدر فرو بروم، در خاک مزارع غلت بزنم. من تمام مجلاتی را که دربارۀ موتورسیکلت بودند مشترک شده بودم و همۀ آنها را به طور کامل میخواندم؛ حتی وقتی که کتابهای مدرسه را کامل نمیخواندم. پدر و مادرم احتمالاً بیش از آنچه باید، به من اعتماد داشتند. آنها مصمم بودند مرا وادار کنند یاد بگیرم که مسئولیتپذیر باشم.
شاید شما دربارۀ فرزندانتات آن قدرها پذیرای خطر نباشید. به جای موتورسیکلت برایشان یک حیوان یا پرنده خانگی بخرید و مسئولیت نگهداری و مراقبت از آن را به وی بسپارید. برای بسیاری از والدین، دادن یک موتورسیکلت به نوجوانشان، چه از نظر مالی و چه از نظر سطح زندگیِ خانوادگی، غیرممکن است.
نکتههای آموزشی درباره مسئولیتپذیری
دربارۀ تجربیاتمان با فرزندانمان صحبت کنیم
روزگار عوض شده است. یکی از تفاوتهای مهم این است که امروزه، خیلی بیش از گذشته میدانیم. ما از خطرات و از باران اسیدی آگاهیم. در مورد مواد شویندهای که غیر قابل برگشت به چرخۀ محیط زیست هستند و ظروف پلاستیکی که هیچ گاه تجزیه نمیشوند، اطلاع داریم.
ما به این اطلاعات نیاز داریم و باید آنها را با فرزندانمان مطرح کنیم، نه برای آنکه آنها را بترسانیم، بلکه آنها را آگاه کنیم که هر یک از ما چه کاری برای بهبود این مسائل میتوانیم انجام دهیم. از کتابخانۀ محل خود و یا از خودِ سازمان محیط زیست بپرسید که چه کاری میتوانید انجام دهید.
زمینۀ گفتگو را فراهم کنید: چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
پرسش های مهمتر
آیا مردم از آلودگی بیمار میشوند؟ چه نوع بیماری هایی میگیرند؟
وقتی میبینیم اتومبیل، اتوبوس یا کارخانهای مواد آلاینده بیرون میدهد، آیا باید کاری انجام دهیم؟
وقتی بعضی کارخانهها و شرکتها سعی میکنند از بستهبندی های قابل بازیافت استفاده کنند، آیا باید به آنها نشان دهیم که کارشان مورد تأیید ماست؟
چگونه میتوان مردم را از مسئولیت هایشان در نگهداری از محیط زیستِ خود آگاه کرد؟
مسئولیتپذیری، یک خیابان دو طرفه
یک روز که دخترمان صدای جر و بحث والدین خود را از اتاق مجاور شنیده بود، این یادداشت را نوشته بود. یادم نمیآید موضوع بحث، چه بود. آنچه به یاد میآورم این است که این یادداشت به ما خاطرنشان میکرد که رفتارمان از روی بیمسئولیتی است.
این یادداشت، یادآور مسئولیتپذیری بود و از آنجا که آن را کودکی نوشته بود، تأثیری بیش از یادآوری یک بزرگتر داشت. میتوانم بگویم که این یادداشتِ شیرین، جلوی تمام رفتارهای غیر مسئولانهمان را پس از آن گرفت. شاید هم دقیقاً این کار را نکرد؛ اما به بهبود آن کمک کرد. خوب است فرزندانمان بدانند که ما والدین نیز به مهارتهای زندگی نیاز داریم.
منبع: دروتی، ریچ؛ (۱۳۹۳)، کلیدهای پرورش مهارتهای اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.