عکس العمل امام علی(ع) در برابر رشوه

0 216

پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(ع) فرمود: «به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد، به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟».
این نکته هشداری است به همه رهبران و حاکمان جوامع بشری که می فرماید: (به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد)؛ «وَ اللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ [2] بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِی اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ [3] شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ».چکیده ماشینی

پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(ع) فرمود: «به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد، به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟».
این نکته هشداری است به همه رهبران و حاکمان جوامع بشری که می فرماید: (به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد)؛ «وَ اللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ [2] بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِی اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ [3] شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ».

چکیده ماشینی

تاریخ انتشار : 1398/3/30

بازدید : 804

منبع: makarem.ir
سوال

عکس العمل امام علی(علیه السلام) در برابر پیشنهاد «رشوه» اشعث بن قیس به ایشان چه بود؟

پاسخ

پاسخ اجمالی

پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(ع) فرمود: «به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد، به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟».

پاسخ تفصیلی

پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(علیه السلام) فرمود: (زنان بچه مرده بر تو گریه کنند آیا از طریق آیین خدا به سراغ من آمده ای تا مرا بفریبی؟)،«فَقُلْتُ: هَبِلَتْک الْهَبُولُ![1] أَعَنْ دِینِ اللّهِ أَتَیتَنِی لِتَخْدَعَنِی؟». اشاره به اینکه تو نیز مانند بسیاری از شیطان صفتان برای اینکه به مقصد نامشروع خود برسی لباس ظاهراً مشروعی بر آن پوشانده ای، نام هدیه بر رشوه گذارده ای به گمان اینکه می توانی با این ظاهرسازی کسی را که چشمش اعماق وجود را می بیند بفریبی. آنگاه می افزاید: (آیا تعادل فکری خود را از دست داده ای یا جن زده ای یا بر اثر شدت بیماری هذیان می گویی؟)؛ «أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُوجِنَّة، أَمْ تَهْجُرُ؟». اشاره به اینکه هیچ انسان عاقلی باور نمی کند که بتواند کسی مانند علی(علیه السلام) را با هدیه ای که در باطن بوی رشوه می دهد بفریبد و اگر کسی در این میدان وارد شود دلیل بر این است که یا دیوانه بوده و یا بر اثر بیماری، عقل خود را موقتاً از دست داده است.

سپس امام(علیه السلام) برای اینکه به او بفهماند تا چه حد گرفتار اشتباه شده و علی(علیه السلام) را به تاریکی دیده و او را نشناخته است، اشاره به نکته بسیار مهمی در زمینه عدالت خویش می کند که شاید از غیر او در طول تاریخ شنیده نشده باشد. این نکته هشداری است به همه رهبران و حاکمان جوامع بشری که می فرماید: (به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد)؛ «وَ اللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ [2] بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِی اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ [3] شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ». سپس به بیان دلیل آن می پردازد و می فرماید: (به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است)؛ «وَ إِنَّ دُنْیاکمْ عِنْدِی لَاَهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِی فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا» [4] . در تأکید آن می فرماید: (علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟!)؛ «مَا لِعَلِی وَ لِنَعِیم یفْنَی، وَ لَذَّة لا تَبْقَی!».

در این چند جمله کوبنده و صریح و گویا، امام(علیه السلام) بیان می کند که هر گاه بزرگ ترین رشوه های متصوّر در جهان که همه روی زمین و قصرها و ثروتها و اموال و زرق و برقها باشد به من دهند که کمترین ظلم و ستمی که همان گرفتن پوست جوی [نه دانه جو] از دهان مورچه ای که ظاهراً کوچک ترین جنبنده است انجام دهم، این کار را نمی کنم. دلیلی که امام برای این امر آورده بسیار قابل توجّه است، زیرا امتیازات مادّی برای کسانی اهمیت دارد که دنیا در نظرشان بزرگ و برجسته است، بسیارند کسانی که مبالغ کوچک و متوسّط رشوه آنها را تکان نمی دهد، ولی اگر امتیاز مهمّی برای آنها قائل شوند که معادل تمام زندگی آنان یا بیشتر باشد دست و پایشان می لرزد و می لغزند. چه کسی می تواند ادّعا کند که در هیچ حدّی از گرفتن امتیاز در برابر هیچ حدّی از کمترین کار خلاف گرفتار لغزش نخواهد شد؟ امام می فرماید: من آن شخص هستم و حتّی صریحاً سوگند بر آن یاد می کند.

این عبارت نشان می دهد که اگر بخواهیم ظلم و ستم، رشوه خواری و تعدّی به حقوق ضعیفان از دنیا ریشه کن شود باید در بالا بردن سطح معرفت انسانها نسبت به خدا و نسبت به دنیا تلاش و کوشش کنیم. در ضمن از این عبارات با دلالت التزامی می توان فهمید که ظلم و ستم و داوری به ناحق بدترین گناه است که حتّی در برابر به دست آوردن تمام دنیا نباید آن را مرتکب شد.

سرانجام امام(علیه السلام) با جمله ای کوتاه و بیدار کننده که در واقع ناظر به کلّ محتوای خطبه است، سخن خود را پایان می دهد و می فرماید: (به خدا پناه می بریم از خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح و زشت و در این راه از او یاری می طلبیم)؛ «نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ سُبَاتِ [5] الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِه نَسْتَعِینُ». اشاره به اینکه اگر عقل بیدار باشد و لطف خدا یار، انسان گرفتار گناهان بزرگ نمی شود و در دام گناهان کوچک کمتر می افتد.

این سخن را با نقل دو روایت پایان می دهیم: ابونعیم اصفهانی از دانشمندان معروف اهل سنّت در کتاب مشهورش حلیة الاولیاء می نویسد: «پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام علی(علیه السلام) فرمود: «یا عَلی! إِنّ اللهَ قَدْ زَینَک بِزینَة لَمْ یزینِ الْعِبادَ بِزینَة أحَبَّ إلَی اللهِ مِنْها هِی زینَةُ الابْرارِ عِنْدَاللهِ تَعالی وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیا فَجَعَلَک لا تَرْزَءُ مِنَ الدُّنْیا شَیئاً وَ لا تَرْزَءُ مِنْک الدُّنْیا شَیئاً»[6] ؛ (ای علی! خداوند تو را به زینتی آراسته که بندگانش را به چیزی محبوب تر از آن زینت نیاراسته و آن زینت ابرار و نیکان نزد خداوند متعال است و آن همان زهد و بی اعتنایی به دنیاست، تو را آن گونه قرار داده که تو از دنیا چیزی کم نمی کنی و دنیا چیزی از تو نمی کاهد).

در حدیث دیگری آمده است که زن شجاعی از شیعیان مخلص امام علی(علیه السلام) به نام «دارمیه حجونیه» در ملاقاتی که با معاویه داشت [او را احضار کرده بودند] در جواب این سؤال معاویه که: آیا هرگز علی(علیه السلام) را دیده ای؟ گفت: آری به خدا سوگند او را دیدم. گفت: چگونه او را دیدی؟ گفت: «رَأَیتُهُ لَمْ یفْتِنُهُ الْمُلْک الَّذی فَتَنَک وَ لَمْ تَشْغَلْهُ النِّعْمَةُ الَّتی شَغَلَتْک»[7] ؛ (او را چنان دیدم که این حکومتی که تو را فریب داده او را فریب نداده بود، و این نعمتهای دنیا که تو را مشغول ساخته او را مشغول نساخته بود).[8]

پی نوشت

[1] «هبول» صفت مشبهه است و به معنای زنی است که فرزند برای او باقی نمی ماند و طبعاً بسیار گریه می کند.

[2] اقالیم سبعه، «اقالیم» جمع «اقلیم» به معنای بخشی از جهان یا کشور است و جغرافی دانان قدیم جهان را به هفت اقلیم تقسیم می کردند و چون نقشه دقیقی از دنیا نداشتند حدّ و حدود این اقلیمهای هفتگانه دقیق نبود. به هر حال، هفتگانه در تقسیم بندی آنها چنین بود: اقلیم اوّل، هندوستان. دوم، بخشی از کشورهای عربی و حبشه، سوم، مصر و شام، چهارم، ایران. پنجم، روم. ششم، کشور ترک، هفتم، چین و ماچین. (لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، دانشگاه تهران، 1377ش، چاپ دوم، ماده اقلیم). البتّه ممکن است تقسیم دیگری از سوی بعضی دیگر از جغرافی دانها ارائه شده باشد و به هر حال نظر امام(علیه السلام) آن است که اگر همه مناطق آباد کره زمین را به من بدهند.

[3] «جلب» پوسته ای است که روی دانه گندم یا جو را می گیرد و به پوسته ای که به هنگام خوب شدن زخم روی آن را می پوشاند، «جلب» گفته می شود.

[4] «تقضمها» از ریشه «قضم» بر وزن «هضم» به معنای دندان زدن، گاز گرفتن و جویدن است.

[5] «سبات» از ریشه «سبت» بر وزن «وقت» به معنای تعطیل کردن به منظور استراحت است؛ و «سبات» به از کار افتادن و تعطیل شدن اطلاق می شود و در جمله بالا نیز به همین معناست و اگر در لغت عرب روز شنبه را یوم السبت می نامند به سبب آن است که این نامگذاری در اصل از یهود گرفته شده که روز شنبه روز تعطیلی آنها بود.

[6] کشف الغمة فی معرفة الأئمة( ط- القدیمة)، اربلی، علی بن عیسی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، بنی هاشمی، تبریز، 1381 ق، چاپ اول، ج 1، ص 170، (فی وصف زهده فی الدنیا و سنته فی رفضها و قناعته بالیسیر منها و عبادته)؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله / حسن زاده آملی، حسن و کمره ای، محمد باقر، محقق / مصحح: میانجی، ابراهیم، مکتبة الإسلامیة، تهران، 1400 ق، چاپ چهارم، ج 14، ص 297، المعنی.

[7] بلاغات النساء،، الشریف الرضی، احمد بن أبی طاهر، قم، چاپ: اول، بی تا، ص 105؛ بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، شوشتری، محمد تقی، موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1376 ش، چاپ اول، ج 7، ص 514؛ العقد الفرید، ابن عبد ربه الأندلسی، أحمد بن محمد، محقق / مصحح: قمیحة، مفید محمد، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1404 ق، چاپ اول، ج 1، ص 352.

[8] پیام امام امیرالمومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ اول، ج 8، ص 418.

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود