آرامش بخش های زندگی
انسان در سرگردانی جهان متلاطم امروز که توام با اضطراب و تشویش است به دنبال گم گشته ای است و«آرامش» همان گمشده آدمی است. حال مهم ترین سئوال این است که این آرامش چگونه به دست می آید. در این نوشتار به عوامل و زمینه های آرامش آفرینی اشاره خواهد شد.
زمینه ها و عوامل آرامش
خداشناسی و ایمان
احساس حضور و توجه به مقام ربوبی
«الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُّ الْقُلُوبُ(۲۸) الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبىَ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَابٍ»(الرعد/۲۹) «آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى یابد! آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه ترین (زندگى) نصیبشان است؛ و بهترین سرانجام ها»!
تعریف ذکر
ذکر در لغت دارای مشتقات و معانی متعددی میباشد، که همه به یک معنی جامع باز میگردد و آن عبارت است از یاد کردن، به معنای حفظ کردن چیزی در ذهن و یا حاضر کردن چیزی در ذهن و یا در زبان.[۷] علمای علم اخلاق مصداق واقعی ذکر را، ذکر قلبی دانسته اند. امام خمینی ره در این رابطه می گوید: «حقیقت ذکر، ذکر قلبی است و ذکر زبانی بدون آن بیمغز و از درجهی اعتبار به کلی ساقط است»[۸] بنابراین حقیقت ذکر همان ذکر قلبی است و ذکر زبانی گرچه نوعی از ذکر به حساب میآید اما بدون هماهنگی و توجه قلبی ارزش ندارد.[۹] حقیت ذکر در درون انسان است و ذکر لفط، تنها نمود خارجی همان حقیقت درونی است. اطلاق ذکر بر ذکر لفظی در واقع از آن روست که لفظ کاشف از معنا و حکایتگر چیزی است که در دل می گذرد …؛[۱۰]
در هرحال، از دیدگاه اسـلام هـیچچیز به اندازه ذکر و یاد خـدا از ارزش و اعتبار برخوردار نیست، بلکه تمام دستورهای دیگر نیز زمینهساز توجه انسان به سوی پروردگـار اسـت. همچنین اسلام مصدر و منشأ قدرت و کـمال روحـی و روانی بـرای انـسان را، صـرفا توجه قلبی و درونی او به سوی خالق خویش می داند (آلیاسین، ۱۳۷۲، ص۳۴). برایناساس خداوند انسان را موظف کرده که در همه احوال از یاد خدای خویش غفلت ننماید «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُمْ»[۱۱] در جای دیگر خداوند میفرماید: «یَأَ ایهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»[۱۲]همچنین هدف اصلی از نزول قرآن، ذکر و یاد خدا است. خداوند میفرماید: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِین»(ص/۸۷). یعنی قرآن ذکری است جهانی و برای همه جهانیان و برای جماعتهای مختلف، و نژادها و امتهای گوناگون، و خلاصه ذکری است که اختصاص به قومی خاص ندارد، بلکه این ذکر برای همه عالم است[۱۳]
فواید ذکر
آرامش و اطمینان
یاد خدا داروی معنوی اضطراب و افسردگی است که از نظر روانشناسی علل آن آینده مبهم، نگرانی از شکست خوردن، ترس از بیماری ها و نگرانی از عوامل طبیعی می باشد. گذشته از مسأله بیماری اضطراب، آرامش طلبی در فطرت انسان ریشه دارد و در سرشت انسانها حس آرامش جویی نهفته است و بسیاری از فعالیت های آدمی در حقیقت پاسخ به ندای الهی فطرت است[۱۴] خداوند یکی از فواید ذکر را، اطمینان یافتن قلب بیان می کند «ألا بذکرالله تطمئن القلوب» براساس ادبیات عرب تقدیم جار و مجرور در این آیه افاده حصر می کند و بیانگر این است که هیچ چیز جز یاد خدا باعث آرامش و اطمینان دل نمی گردد[۱۵] از منظر قرآن ذکر خداوند از آن رو که تامین کننده سعادت انسان است، موجب اطمینان و آرامش دل می گردد.
روشنی و بیداری دل
ثمره ذکر را حضرت علی علیه السلام چنین بیان می کند: ان الله سبحانه تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده …[۱۷] خداوند متعال یاد خویش را جلای قلبها قررا داده، که در اثر آن گوش، پس از سنگینی می شنود و چشم پس از کم سویی می بیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنی فرمان بردار و رام میگردد. امام باقر علیه السلام نیز در توصیه به جابربن یزید جعفی میفرمایند: تعرض لرقه القلب بکثره الذکر فی الخلوات[۱۸] اگر ذکر از سر عادت و تکرار نباشد و در تکرار کلمات خلاصه نگردد بلکه حقایق روحانی نهفته در ذکر مورد توجه ذاکر قرار گیرد قطعا موجب پدید آمدن حالتی روحانی خواهد شد؛ حالتی که با برخورداری از آن، انسان از حصارهای پیچ در پیچ و اسارت بخش مادیات رهایی می یابد و حیات انسان با معنا میشود و از حیات طبیعی محض به حیات انسانی معقول مبدل می گردد.[۱۹]
تاسی به رسول خدا
در این آیه، جمله «لمن کان … کثیرا» بدل است از ضمیر خطاب در «لکم» تا دلالت کند بر اینکه تاسی به رسول خدا ص صفت حمیده و پاکیزهای است که هرکسی که مومن نامیده شود بدان متصف نمیشود بلکه کسانی به این صفت پسندیده متصف می شوند که امیدشان همه به خدا است، و به زندگی آخرت اهمیت می دهند و با این حال بسیار به یاد خدا می باشند و هرگز از پروردگار خود غافل نمی مانند و نتیجه این توجه دائمی، تاسی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درگفتار و کردار است[۲۰]
آرام بخشی ذکر خدا از نگاه روایات
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلّم) میفرماید: «ذکر الله شفاء القلوب»[۲۱] یاد خداوند شفای دلهاست. همچنین آن حضرت می فرماید: «بذکرالله تحیی القلوب و بنسیانه موتها»[۲۲] ذکر خداوند باعث زندگی (و طراوت و شادابی) دلهاست و فراموشی یاد خداوند موجب می گردد دلها بمیرد.
حضرت علی (علیه السلام) نیز فرمودند: «ذکر الله دواء اعلال النفوس»[۲۳] ذکر و یاد خداوند دوای امراض روح و روان است. همچنین در وصف ذکر خداوند می فرمایند: «ان الله جعل الذکر جلاء للقلوب…»[۲۴] خداوند سبحان ذکر و یاد خود را، صیقل دهنده و روشنایی قرار داده است.
حضرت علی (علیه السلام) در بیان دیگر، ذکر خداوند را مایه آرامش دلها معرفی می نماید: «ذکر الله جلاء الصدور و طمأنینه القلوب» یاد خدا مایه روشنی سینه ها و آرامش دلهاست. چنانکه آن حضرت در فرازی دیگر نیز به این مطلب که ذکر و یاد خداوند عامل آرامش دلهاست اشاره کرده و می گویند: «ان اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک» اگر تنهایی و غربت سبب وحشت (و اضطراب) آنان گردد ، یاد تو به آنان (آرامش می دهد) و مونس آنهاست.منبع: کتاب «شیرینی که شور نمی زند» (راهکارهایی برای رهایی از اضطراب)
نویسنده: محمدعلی صالحی
بیشتر بخوانید :
ردپای خداوند در زندگی(بخش اول)
راحتی و آرامش در خانه با چند تکنیک ساده
راههایی برای دستیابی به آرامش
یاد خدا، مایه آرامش دلها
آرامش دل با یاد خدا
[۱] . فصلت/ ۳۰ و ۳۱؛ فتح/۴٫
[۲] . (یوسف/۴۲)
[۳] . (الاعراف/۲۰۵)
[۴] . مصطفوی،۱۴۳۰، ج۳، ص۳۴۳
[۵] . مجلسی، ۱۴۰۳، ج۶۶، ص۳۸
[۶] . مصباح، ۱۳۸۲، ص ۲۵۸ .
[۷] . قرشی، بیتا، ص۲۱۵
[۸] . موسوی الخمینی، ۱۳۷۸، ص۳۰
[۹] . مظفری ورسی، ص ۳۴
[۱۰] . مصباح یزدی، یاد او، ص ۲۰
[۱۱] . و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو، یاد کنید(نساء/۱۰۳)
[۱۲] . اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید (الاحزاب/۴۱)
[۱۳]. طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۱۷، ص۲۲۸
[۱۴] . نساجی زواره، ۱۳۸۲، ص۵۶
[۱۵] . مصباح، ۱۳۸۲، ص۶۹
[۱۶] . مصباح، ۱۳۹۰، ص۱۰۸
[۱۷] . نهج البلاغه صبحی صالح، خ ۲۲۲، ص۳۴۲
[۱۸] . تحف العقول، ص۲۸۴
[۱۹] . مصباح، ۱۳۸۲، ص۵۴
[۲۰] . طباطبائی، ۱۴۱۷، ج۱۶، ص۲۸۹
[۲۱] . محمدی ری شهری، پیشین ؟؟؟ ، ج ۳، ص ۴۱۹٫
[۲۲] . همان، ص ۴۱۷٫
[۲۳] . همان، ص ۴۱۹٫
[۲۴] . نهج البلاغه، محمدی ری شهری، ص ۴۱۸