تحلیل و بررسی حدیث «لَا عَدْوَى»
برخی با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) که در مورد بیماریها، فرمودند: «لَا عَدْوَى-قابل سرایت نیستند»؛ اعتقاد دارند هیچکس مریضی را از شخص دیگری نمیگیرد و مسری بودن مَرَض و سرایت آن از توطئههای دشمنان و دروغ است! لطفاً علاوه بر اعتبار سنجی سند، معنی و مفهوم آن را نیز بیان کنید.
پاسخ اجمالی:
جمله «لَا عَدْوَی» بخشی از حدیثی است که در منابع حدیث شیعه و سنی به پیامبر منتسب شده است. این حدیث از سویی با مسلمات تجربی و پزشکی و از سوی دیگر، با برخی روایات در تعارض است؛ از این رو مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران مباحث حدیثی قرار گرفته و نظرات متعددی در بین علماء شیعه و اهلتسنن در توضیح و شرح این حدیث بیان شده است. برخی افراد با استناد به این حدیث، ادعا میکنند که هیچ بیماری قابل واگرفتن نیست. حال آنکه با چشمپوشی از اشکالاتی که بر سند این حدیث وارد است، به نظر میرسد منظور پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) نفی مطلق سرایت نیست بلکه با توجه به قرائن موجود در متن حدیث، مراد از نهی در این روایت، نهی از اعتقاد خرافی بوده و بر فرض که معنای «لَا عَدْوَی» عدم سرایت باشد، نمیتوان از آن مطلق عدم سرایت در تمام بیماریها را ثابت کرد.
پاسخ تفصیلی:
عبارت «لَا عَدْوَى» بخشی از حدیثی است که در کتاب «الکافی» و همچنین برخی از منابع معتبر اهلسنت مانند «صحیح البخاری» و «صحیح مسلم»، در ضمن حدیثی از پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) گزارش شده است. اندیشمندان شیعه و اهلسنت و شارحان این کتابها نظرات متعددی در معنا و مفهوم آن بیان کردهاند و سعی بر آن داشتهاند معنایی قابل پذیرش برای آن و توجیهی در جمع بین این حدیث و احادیثی که معارض آن به نظر میرسد ارائه دهند.
۱٫ متن روایت
روایت اشاره شده به این صورت است که فردی به نام «نضر به قِرْوَاشٍ» شتردار میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) درباره شتری که جَرَب (نوعی بیماری پوستی-گَری) دارد، پرسیدم که آیا او را از شترانم جدا کنم، از ترس سرایت «جرب» آن و نیز از سوت زدن برای حیوان برای اینکه آب بیاشامد؟ امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«إِنَّ أَعْرَابِیّاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلّیالله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أُصِیبُ الشَّاهَ وَ الْبَقَرَهَ وَ النَّاقَهَ بِالثَّمَنِ الْیَسِیرِ وَ بِهَا جَرَبٌ فَأَکرَهُ شِرَاءَهَا مَخَافَهَ أَنْ یُعْدِیَ ذَلِک الْجَرَبُ إِبِلِی وَ غَنَمِی فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّیالله علیه و آله یَا أَعْرَابِیُّ فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیالله علیه و آله لَا عَدْوَى وَ لَا طِیَرَهَ وَ لَا هَامَهَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَهٍ وَ لَا صَمْتَ یَوْماً إِلَى اللَّیْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّکاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْک وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاک»؛ (۱)
یک بادیهنشین نزد رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: یا رسولالله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزانقیمت برمیخورم که به «جرب» مبتلا است، خوشم نمیآید که آن را بخرم، مبادا جربش به شتر و گوسفندم سرایت کند.
پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) به او فرمود: پس چه کسی اوّلی را مبتلا کرد؟
سپس فرمود: نه سرایت (عدوی)، نه فال بد، نه فال پرنده شب، نه سوت زدن، نه شیرخوارگی بعد از فصال و از شیر گرفتن، نه تعرّب بعد از هجرت و ایمان، نه روزه سکوت از روز تا شب، نه طلاق قبل از ازدواج، نه آزادی پیش از بردگی و نه یتیمی بعد از بلوغ [در اسلام تشریع نشده است].
مرحوم «کلینی» این حدیث را در کتاب «روضه الکافی» با سند ضعیف نقل میکند. سند کامل حدیث چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا النَّضْرُ بْنُ قِرْوَاشٍ الْجَمَّال». راوی اصلی این حدیث «نضر بن قرواش» شتردار (جمال) است که در منابع رجالی، توثیق و مدحی برای وی وجود ندارد. (۲) اما سایر راویان حدیث، از بزرگان روات هستند.
در منابع بعدی شیعه نیز قسمتی از این حدیث و یا همان جمله در ضمن حدیثی وجود دارد، مثلاً در «نهجالبلاغه» نیز امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «الطِّیَرَهُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَق». (۳)
همچنین روایت مورد نظر در منابع حدیثی معتبر اهل سنت از جمله «صحاح سته» نیز با گزارشهای گوناگون آمده است، مثلاً در «صحیح مسلم» از «ابوهریره» چنین نقلشده:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم لاَ عَدْوَى وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَهَ فَقَالَ أَعْرَابِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَمَا بَالُ الإِبِلِ تَکونُ فِی الرَّمْلِ کأَنَّهَا الظِّبَائُ فَیَجِیئُ الْبَعِیرُ الأَجْرَبُ فَیَدْخُلُ فِیهَا فَیُجْرِبُهَا کلَّهَا؟ قَالَ فَمَنْ أَعْدَى الأَوَّلَ؟ وَ فِیْ رِوَایَهٍ: لاَ عَدْوَى وَ لاَ طِیَرَهَ وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَهَ» (۴)
بنابراین چون این حدیث در دو کتاب «بخاری» (۵) و «مسلم» آمده طبیعتاً از دید اهل سنت این حدیث ضعیف نیست.
۲٫ بررسی مفهوم حدیث
احادیثی که فهم آنها مشکل است، بخشی از میراث حدیثی میباشند. شارحان و مؤلفان کتابهای حدیثی، هر یک بهتناسب زمان، برخی از احادیث دشوارفهم را تبیین کردهاند؛ اما گذر زمان و آشنایی با علوم جدید گاهی باعث میشود دید دیگری در فهم حدیث پدید آید و احتمال جدیدی را در پیآورد و یا احتمالهای قبلی مردود شود.
یکی از احادیث مشکل، همین حدیث «لاعدوی» است. همانگونه که گفته شد، مؤلفان و شارحان شیعه و سنی سعی کردهاند معنایی قابلپذیرش برای آن ذکر کنند و توجیهی نیز در جمع بین این حدیث و احادیثی که معارض آن به نظر میرسد ارائه دهند که بهصورت خلاصه نکاتی بیان میشود:
الف) در بین روایات معصومان علیهمالسلام، احادیثی وجود دارد که با حدیث «لا عدوی» معارض هستند یعنی معنایی مقابل معنای این حدیث بیان کرده است، مثلاً از امام سجاد علیهالسلام نقلشده است که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» یعنی از جذامی فرار کن همانگونه که از شیر فرار میکنی. (۶)
ب) از سوی دیگر حدیث مورد نظر با مسلمات تجربههای بشری در زمینههای پزشکی و سرایت برخی از بیماریها و مسری بودن آنها نیز ناسازگار است.
۳٫ اقوال مطرح شده
با توجه به این دو نکته، در توضیح این روایت چند نظر وجود دارد:
۱٫ برخی گفتهاند مقصود این است که پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) با این بیان، نقش مستقل طبیعت را در سرایت بیماری نفی نموده و به نقش خدا در امور ازجمله سرایت بیماری توجه دادهاند. پس تا خداوند نخواهد بیماری سرایت نمیکند. بنابراین، ویروسها و میکروبها و… نمیتوانند در سرایت بیماری بهطور مستقل و بدون اراده خداوند نقشی داشته باشند. (۷)
۲٫ برخی دیگر گفتهاند که بیماری، استقلالی در سرایت خود ندارد و سرایت آن منوط به خواست خداوند است، (۸) بسیاری از اندیشمندان شیعه و سنی به این نظر قائل هستند. (۹)
۳٫ برخی دیگر گفتهاند که آنچه از بیماری منتشر میشود، رایحه بیماری است و آن است که منجر به بیماری شدن همنشین با شخص بیمار میشود و خود بیماری سرایت نمیکند. (۱۰)
۴٫ برخی نیز در جمع بین این حدیث و حدیث «فر من المجذوم فرارک من الاسد» چنین توجیه کردهاند که «حدیث فرار» دال بر وجوب فرار است و حدیث لا عدوی را تخصیص میزند. (۱۱)
برای اطلاع کامل در مورد نظرات ارائهشده میتوانید به مقاله: حدیث «لا عدوی»: انتساب و مفهوم شناسی (پژوهشی درباره خاستگاه واگیردار نبودن بیماریها در اسلام)، نویسنده: محمود کریمیان، مجله علوم حدیث، سال بیست و یکم، شماره اول، مراجعه کنید.
بنابراین بهصورت کلی، این حدیث از گذشته تا حال، دستخوش نقد و نظرات حدیث پژوهان شیعی و اهل سنت بوده است. برخی در دوره معاصر این حدیث شریف را جعلی خواندهاند و برخی ظاهرگرایان، از این حدیث، مطلق نفی سرایت بیماری را استنباط نمودهاند.
۴٫ مفهوم حدیث با توجه به وحدت سیاق
برخی دیگر از محققان نیز گفتهاند: -در صورت پذیرش حدیث «لا عدوی»، ظاهراً- این حدیث بههیچعنوان به معنای نفی سرایت بیماری از شخص بیمار به شخص سالم نیست. درنتیجه نه معارض با روایاتی همچون «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» است و نه مخالف با مسلمات علوم تجربی عصر حاضر؛ بلکه به نظر میرسد در این روایت اندکی نقل به معنا یا تصحیف صورت گرفته است. با توجه به قرائن موجود در کل روایت، واقعیت مسئله این است که حدیث «لا عدوی» در مقام دفع یک آموزه خرافی یا یک آموزه اشتباه از یک اعرابی بیانشده است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به مقاله: ایضاحی بر حدیث «لا عدوی»، نویسنده: علی امیری به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://tebona.ir/2018/06/942/
به عبارت دیگر، با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، منظور پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) از نفی سرایت، نفی از اعتقاد خرافی است. شاهد این برداشت، نفی موارد دیگر است که در روایت بیان شده است. حضرت نفی «لا عدوی» را در کنار مواردی مانند طیره، هامَه، شُؤم و صَفَر که از باورهای غلط جاهلی بود قرار میدهد. بدیهی است که هیچ یک از این امور، ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد، بلکه وجه مشترکشان این است که عرب جاهلی آنها را تماماً نحس میشمرد و در صورت مواجهه، منتظر وقوع حادثه ناگواری میبود؛ به همین دلیل، نبی خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) همه آنها را یکجا و در یک سیاق انکار کرده است و اعراب جاهلی را به نقش خداوند و مشیت الهی در وقایع زندگی یادآور میکند. از سوی دیگر بر فرض که «عدوی» به معنای «واگیری در همه بیماریها باشد» با توجه به اینکه سؤال آن شخص در مورد بیماری خاصی است، نمیتوان آن را به تمام بیماریها اطلاق داد و به استناد آن، اصل واگیری را در مورد هر مرضی انکار کرد!
نکته دیگر اینکه وجود بیماریهای واگیردار، امری قطعی و مورد اتّفاق همه اطبّاء و از وجدانیّات هر انسان عاقلی است و نمیتوان با تمسّک به ظاهر یک حدیث، آنها را نادیده گرفت.
نتیجه:
برخی این حدیث را ضعیف دانسته و آن را رد کردهاند. برخی دیگر نیز آن را توجیه کرده و گفتهاند:
۱-منظور از حدیث رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم) این است که تا خداوند نخواهد هیچ بیماریها در سرایت استقلال ندارد.
۲-نهی در این حدیث، نهی تکوینی نیست تا معنا چنین باشد «واگیر واقعیت ندارد» بلکه نهی مولوی است یعنی «از واگیر دوریکنید».
۳-با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، مراد از نهی در این روایت، نهی از اعتقاد خرافی بود که ظاهراً در آن زمان شایع بود، نه نهی مطلق سرایت، در نتیجه هیچ ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد.
۴- بر فرض که مراد نهی از سرایت باشد، نمیتوان از آن، مطلق عدم سرایت در تمام بیماریها را ثابت کرد.
پی نوشت ها:
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۸، ص ۱۹۶٫
ن.ک: طوسى، محمد بن حسن، رجال الطوسی، محقق/مصحح: قیومى اصفهانى، جواد، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المقدسه، چاپ سوم، ۱۳۷۳ ش، ص ۱۴۸، ش ۱۶۳۶ و ص ۳۱۵، ش ۴۶۸۵٫
شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، محقق/مصحح: فیض الإسلام، قم: هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۴۶٫
نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر، بیتا، حدیث ۱۴۸۶٫
بخاری، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، ج ۷، ص ۳۱٫
ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، محقق: غفاری، علیاکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق، ج۳، ص ۵۵۷٫
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۵۵، ص ۳۱۹٫
مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق، ج ۱۲، ص ۲۵۸٫
عسقلانی، ابن حجرشهاب الدین، فتح الباری، بیروت: دارالمعرفه، چاپ دوم، بیتا، ج ۱۰، ص ۱۳۵٫
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیه، بیتا، ص ۹۶٫
مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق، ج ۸، ص ۳۵۸٫