امام حسن(ع) و فریاد رسی از محرومان
پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود.
سیره امام حسن(علیه السلام) در رفع احتیاجات محتاجان چه بود؟
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوند هاى عمیق معنوى و رشته هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان بر قرار است، باید همواره در تامین نیازمندی هاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام(صل الله علیه وآله وسلم) و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارش هاى موکدى در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجستهاى از انسان دوستى و ضعیف نوازى به شمار مى رفتند.
پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دل هاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمى کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده مى شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف مىساخت و اجازه نمى داد رنج و مذلت سوال را بر خود هموار سازد!
«سیوطى» در تاریخ خود مى نویسد: حسن بن على(علیه السلام) داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(1)
امام مجتبى (علیه السلام) گاهى مبالغ قابل توجهى پول را، یکجا به مستمندان مى بخشید، به طورى که مایه شگفت واقع مىشد. نکته یک چنین بخشش چشمگیر این است که حضرت مجتبى (علیه السلام) با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى نیاز مىساخت و او مى توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانهاى تشکیل بدهد و احیاناً سرمایهاى براى خود تهیه نماید. امام روا نمى دید مبلغ ناچیزى که خرج یک روز فقیر را بسختى تامین مى کند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز کند.
روزى عثماندر کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمانپنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (علیه السلام) و عبدالله جعفر، که در گوشهاى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه.
وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (علیه السلام) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیهاى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟(2)
گفت: اتفاقا گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (علیه السلام) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على ع چهلو نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وى دادند.
فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمانگذشت. عثمانگفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى مىخواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها حسن بن على(علیه السلام) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند.
عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمتو سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(3)
حسن بن على (علیه السلام) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار مى گرفت و اموال فراوانى در راه خدامى بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به چشم نمى خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بى اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته اند:
«حضرت مجتبى (علیه السلام) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خداخرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدابخشید.»(4)
همت بلند و طبع عالى حضرت مجتبى (علیه السلام) اجازه نمىداد کسى از در خانه او ناامید برگردد و گاه که کمک مستقیم مقدور حضرت نبود، به طور غیر مستقیم در رفع نیازمندی هاى افراد کوشش مىفرمود و با تدابیر خاصى گره از مشکلات گرفتاران مىگشود. چنانکه روزى مرد فقیرى به آن بزرگوار مراجعه کرد و درخواست کمک نمود. اتفاقا در آن هنگام امام مجتبى (علیه السلام) پولى در دست نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستى از در خانهاش ناامید برگردد، شرمسار بود، لذا فرمود:
– آیا حاضرى تو را به کارى راهنمایى کنم که به مقصودت برسى؟
– چه کارى؟
– امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و خلیفه عزادار شده است، ولى هنوز کسى به او تسلیت نگفته است، نزد خلیفه مىروى و با سخنانى که به تو یاد مىدهم، به وى تسلیت مىگویى، از این راه به هدف خود مىرسى.
– چگونه تسلیت بگویم؟
– وقتى نزد خلیفه رسیدى بگو: «اَلحَمدُللهِ اَّلذى سَتَرَها بِجِلُوسِکَ عَلى قَبرِها وَ لا هَتَکَها بِجِلوُسِها عَلى قَبرِکَ».
(حاصل مضمون آنکه: حمد خدارا که اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفت و در زیر خاک پنهان شد، زیر سایه پدر بود، ولى اگر خلیفه پیش از او از دنیا مىرفت، دخترت پس از مرگ تو دربدر مىشد و ممکن بود مورد هتک حرمت واقع شود.)
مرد فقیر به این ترتیب عمل کرد.
این جمله هاى عاطفى در خلیفه اثر عمیقى بر جاى نهاد و از حزن و اندوه وى کاست و دستور داد جایزهاى به وى بدهند.
آنگاه پرسید: این سخن از آن تو بود؟
گفت: نه، حسن بن على (علیه السلام) آن را به من آموخته است.
خلیفه گفت: راست مى گویى، او منبع سخنان فصیح و شیرین است.(5)،(6)
پی نوشت:
(1). کان الحسن رضى الله عنه له مناقب کثیره: سیدا، حلیما، ذاسکینه و وقار وحشمه، جوادا، ممدوحا…(تاریخ الخلفا، ط 3، بغداد، مکتبه المثنى، 1383 ه”.ق، ص 189.)
(2). ان المساله لا تحل الا فى احدى ثلاث: دم مفجع، او دین مقرع، او فقر مدقع ففى ایها تسئل؟
(3). مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعْ الاسلامیة، 1393 ه”.ق، ج 43، ص 333.
(4). سیوطى، تاریخ الخلفا، ط3، بغداد، مکتبه المثنى، 1383 ه”.ق، ص 190 – ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1384 ه”.ق، ج 2، ص 215 – سبط ابن جوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1383 ه”.ق، ص 196 – الشیخ محمد الصبان، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار) قاهره، مکتبه المشهد الحسینى، ص 179.
(5). شریف الفرشى، باقر، حیاه الامام الحسن، ط 2، نجف، مطبعه الاداب، 1384 ه”.ق، ج 1، ص 302.
(6). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، 1390ش، چاپ بیست و سوم، ص 88.
منبع: https://makarem.ir