علت رفتن حضرت زهرا به مزار شهدای احد بعد از شهادت پیامبر اکرم ص

0 244

تاریخ انتشار : 1398/10/28

بازدید : 1512

سوال

 چرا حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) به مزار شهدای اُحُد، مخصوصا مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) می رفتند؟

پاسخ

طبق منابع تاریخی حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا بر مزار حضرت حمزه سیدالشهداء گریه می کرد.

در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است که؛

 «..تَأْتِی قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ فِی کلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَینِ اَلْإِثْنَینَ وَ اَلْخَمِیسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا کانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ هَاهُنَا کانَ اَلْمُشْرِکونَ»

 حضرت فاطمه(س) هفته ای دوبار در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای احد می رفت و آنها را زیارت می کرد و محل جنگ رسول خدا(ص) با مشرکین را دقیقا نشان می داد.(۱)

اما حضرت فاطمه(س) علاوه بر زیارت اهل قبور، در صدد این بود که یاد شهدای احد و رشادت های آنان و در این میان شجاعت ها و رشادت های بی نظیر امام علی(ع) و فراریان جنگ احد را در خاطر مردم زنده کند.

و به نوعی به مردم بفهماند که، کسانی که شما با آنها بیعت کرده اید و از آنها تعبیر به خلیفه حضرت رسول اکرم(ص) می کنید، همان کسانی هستند که در جنگ احد پا به فرار گذاشتند و از جنگ گریختند.

و در مقابل این همسرم علی(ع) بود که یک تنه از جان رسول اکرم(ص) محافظت کرد تا جایی که ملائک از جانبازی و حمایت او به وجد آمده و جمله «لا فَتی اِلاّ عَلِی(ع) لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار»را سر دادند.

حتی حضرت(س) پیشتر در خطبه فدکیه خطاب به مهاجر و انصار فرموده بود که؛

 «کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِی ءُ حَتَّی یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ…وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ»

 هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائی از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر(ص) برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانی که سرآنان را به زمین نمی کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمی کرد، باز نمی گشت.

و این در حالی بود که شما در آسایش زندگی می کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر می بردید تا ناراحتی ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد می کردید، و به هنگام نبرد فرار می نمودید.(۲)

 زید بن وهب می گوید:

به عبدالله بن مسعود گفتم:

آیا، به جز علی(ع) و ابودجانه و سهل بن حنیف، همه در جنگ احد فرار کردند؟

گفت: همه فرار کردند به جز علی(ع).(۳)

بزرگان محقّقین و اعلام اهل سیره و تاریخ و حدیث از اهل سنّت تصریح کرده اند که در جنگ احد، در شرایطی که مشرکین بعد از شکست ابتدائی، برگشتند و قصد قتل رسول خدا(ص) و انهدام قوای مسلمین را داشتند، ابوبکر و عمر نیز چونان دیگران، آن سرور را در دریای دشمن رها کرده و تنها گذاشته و برای حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند.

و ابن عباس نقل می کند که در جنگ احد، تنها کسی که در آن جنگ با رسول خدا(ص) ماند و استقامت کرد، علی بن ابیطالب(ع) بود، و همه پا به فرار گذاشتند.(۴)

و اینکه چرا حضرت فاطمه(س) بر مزار حمزه سیدالشهداء گریه می کردند، شاید دلیلش این بوده است که در این لحظات سرنوشت ساز جای خالی افرادی چون حمزه را احساس می کردند.

تاجایی که بعدها امام علی(ع) بر فراز منبر می فرمود:

 «أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَی مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو کانا شَاهِدَیهِما لاتَبَقا نَفسَیهِما»

 آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (اولی و دومی) به آن مقام (خلافت) که رسیدند، نمی رسیدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمی از میان بیرون نمی بردند و خود را به هلاکت می انداختند.

 «أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ وَبَقِیتُ بَیْنَ جِلْفَیْنِ جَافِیَیْنِ ذَلِیلَیْنِ حَقِیرَیْنِ عَاجِزَیْنِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ وَکَانَا قَرِیبَیِ الْعَهْدِ بِکُفْرٍ فَأَکْرَهُونِی وَقَهَرُونِی»

 حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته، من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوان خوار؛ عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند.(۵)

 منابع:

۱)الکافی شیخ کلینی، ج ۳، ص۲۲۸

۲)الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج۱، ص۱۰۷

۳)کنز العمّال متقی هندی، ج۱۰، ص۴۲۵

۴)المستدرک علی الصحیحین نیشابوری، ج۳، ص۱۱۱

۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود