تاریخچه خانواده در ایران (بخش اول)

0 117

تاریخچه خانواده در ایران (بخش اول)

انسان از بدو تولدش در نهادی به نام خانواده قدم می گذارد. نهادی که قدمتی به دراز طول عمر انسان دارد. بررسی تاریخی این نهاد همیشه مورد توجه جامعه شناسان بوده است. با ما همراه باشید تا با تاریخچه خانواده در ایران به خصوص دوران باستان بیشتر آشنا شوید.

تاریخچه خانواده در ایران (بخش اول)
تاریخچه خانواده در ایران (بخش اول)

در دوره باستان، زندگی زناشویی به عنوان هسته اصلی خانواده به لحاظ اجتماعی بسیار اهمیت داشت.
 

پیش سخن

در این فصل سعی داریم تا تحول خانواده را در ایران طی دوران های متعدد بررسی کنیم. در یک نگاه کلی، خانواده از ساختار ساده و مسلط به ساختار پیچیده و نو و تعامل گرایانه با دیگر نهادهای اجتماعی تبدیل شده است. اگر خانواده سنتی در گذشته بیان کننده وضعیت نظام اجتماعی بود، در دوره جدید محلی برای رشد فردیت جدید است. تغییر صورت گرفته ضمن اینکه متأثر از شرایط بیرونی بوده است، تا حدودی نیز از تحولات درونی خانواده و نوع تعاملی که با دیگر نهادهای اجتماعی داشته، متأثر است. به عبارت دیگر، ساختار خانواده در دوره جدید به گونه ای است که دیگر توان و امکان محوریت نظام اجتماعی را ندارد و در مقابل بر اساس تمایز پذیری اجتماعی و فرهنگی به انجام کارکردها و نقش های معین دست یافته است. در گذشته خانواده یا معادل با نظام اجتماعی یا اینکه عامل ساخته شدن دولت و فرهنگ بود، در حالی که در شرایط جدید ضمن ایجاد تعادل فرهنگی و اجتماعی وسیله ای در تولید فرد جدید است.
 
مراحل تحول خانواده در ایران
خانواده در ایران طی سه دوره به لحاظ تاریخی قابل بررسی است: دوره اول، ایران باستان، دوره دوم، دوره اسلامی از قرن ششم میلادی تا نیمه دوم قرن هجدهم، و دوره سوم از نیمه دوم قرن هجدهم تا زمان معاصر. در هریک از سه دوره، خانواده ایرانی با وجود شباهت ها، در گذر زمان دچار تغییرات عمده ای نیز شده است. در ادامه به شرح اجمالی موقعیت خانواده در دوره های سه گانه می پردازیم:
 
۱٫خانواده در ایران باستان
در این دوره، زندگی زناشویی به عنوان هسته اصلی خانواده به لحاظ اجتماعی بسیار اهمیت داشت و همه در حفظ و حراست آن تلاش می کردند. این معنی در اوستا کتاب دینی زرتشتیان آمده است: «مقام مردی که زن داشته باشد بالاتر از مقام مرد بدون زن است». بزرگداشت و پرستش نیاکان در ایران باستان دلیل دیگر در اصلاح و تشکیل خانواده بود. زیرا با ازدواج، تولد فرزندانی که وارث و مدافع آیین نیاکان باشند ممکن می شود (مظاهری، ۱۳۷۲، ص ۱۲). بر اساس آموزه های دین زرتشت و واقعیت های اجتماعی ایران باستان ایرانیان می توانستند یک زن بگیرند. امکان دو زن داشتن برای مردان طبقه نجبا به دلیل توانایی مالی مهیا بود (همان، ص ۱۵۶).
 
شکل اصلی خانواده در ایران باستان، گسترده بوده است. اعضای خانواده گسترده در یک مکان، به استثنای دخترانی که پس از ازدواج به خانه همسرشان رفته بودند، تحت سرپرستی رئیس خانواده به سر می بردند. در دوره ساسانی، سن ازدواج دختران ۱۵ سال و برای پسران ۲۰ سال بوده است (بارتلمه، ۱۳۳۷، ص ۱۹).
 
در این مقطع تاریخی در خانواده پنج نوع زناشویی وجود داشت: تک همسری، چند همسری، ازدواج استقراضی، ازدواج با دو زن و ازدواج با محارم. ازدواج یک زن با چند مرد ازدواج اشتراکی نامیده شده است. این نوع ازدواج در تاریخ ایران کمتر ثبت شده است. با وجود این منظور از چندهمسری چندزنی است. مظاهری در بحث در مورد ازدواج اشتراکی در ایران باستان به شواهدی اشاره کرده که بیشتر حدس و گمان است تا واقعیت. او مدعی است مزدک و هواداران از مدافع ازدواج اشتراکی بوده اند (مظاهری، ۱۳۷۲، ص ۱۶۲).
 
ازدواج استقراضی، ازدواج با دو زن و ازدواج با محارم در مقایسه با تک همسری و چند همسری در این دوره اهمیت بیشتری دارد. با وجود امکان اجتماعی ازدواج یک مرد با بیش از یک زن، فقط مردان طبقه اشراف به لحاظ تمکن مالی می توانستند به این کار اقدام کنند (مظاهری، ۱۳۷۲، ص۱۵۱). در خانه های مرد اشرافی عصر ساسانی دو دسته زن وجود داشت: زنانی که مقام اول را داشتند و به آنها «پادشاه زن» می گفتند و زنانی که مقام دوم را داشتند و آنها را «خدمه» می خواندند. تفاوت مقام این دو نوع زن در خانه شوهر به طبقه آنها بستگی داشت. زن دارای مقام اول با مرد هم طبقه بود در حالی که زن دارای مقام دوم از حیث طبقاتی موقعیت طبقاتی پایین تری داشت. از این رو این زنان بیشتر نقش خدمه زن اول را به عهده داشتند. (همان، ص۸۸).
 
«پادشاه زن» ضمن دریافت خرج روزانه، پس از مرگ شوهر با سایر پسران سهم مساوی از ارث داشت در حالی که زن با مقام دوم از ارث محروم بود. دختران در صورتی که شوهر نداشتند، نصف سهم برادران و مادر خود ارث می بردند. فرزندان زن دوم مانند مادرشان هیچ گونه سهمی در ارث نداشتند مگر آنکه پدر از حق قانونی خود سهمی به آنها اختصاص می داد (بارتلمه، ۱۳۳۷، ص ۲۶).
 
 ازدواج «استقراضی» یا «عاریتی» بیشتر در میان افراد طبقه متوسط رایج بود. طبقه اشراف به لحاظ امکان ازدواج با بیش از یک زن از این نوع ازدواج به دور بودند. در این ازدواج زن از مرد دیگری به طور موقت با زمان محدود قرض گرفته می شد. در انجام ازدواج عاریتی دو دلیل عمده وجود داشت: یکی از علل اصلی وجود داشتن همسر با بیماری لاعلاج بود. چون همسر بیمار توانایی مراقبت از فرزندان را نداشت «زن عاریتی» این کار را به عهده می گرفت. دلیل دوم به زمانی بر می گردد که زن فوت شده و برای مراقبت از کودکان مرد نیازمند پرستاری بود. فرد موظف بود که از «زن استقراضی» و کودکان به خوبی نگهداری کند و امرار معاش و رفع سایر نیازمندی های آنها را عهده دار شود. کودکانی که در جریان زناشویی استقراضی، متولد می شدند به شوهر اصلی نه شوهر بدلی تعلق داشتند.
 
ازدواج با محارم ازدواج نوع سوم بود. مظاهری معتقد است ازدواج با محارم اگرچه به صورت پراکنده در ایران باستان وجود داشته ولی در دوره ساسانیان در معرض از بین رفتن بوده است (مظاهری، ۱۳۷۲، ص ۱۴۳). دلیل اصلی ازدواج با محارم فقط حفظ پاکی نسب و خون خانواده تلقی می شد و جزء امتیازات طبقاتی طبقه اشراف به شمار می رفت. زیرا ایرانیان اشراف به برتری نژادی اهمیت بسیاری می دادند و برای جلو گیری از اختلاط نژادی و طبقاتی، به ازدواج با محارم اقدام می کردند (حجازی، ۱۳۷۰، ص ۷۷).
 
ادامه دارد…
 
نویسنده: تقی آزادارمکی
 
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده ایرانی»
شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود