حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) (بخش دوم)

0 384

حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) (بخش دوم)

یکی از رابطه هایی که میان انسان وجود دارد، رابطه دوستی است که می تواند زمینه ساز سلامت جسمی و روانی انسان باشد. با ما همراه باشید تا با حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) آشنا شوید.

حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) (بخش دوم)
حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) (بخش دوم)

اگر دوست دارید مورد اکرام دوست قرار بگیرید، باید او را اکرام کنید. 
 

و تُکرِمَهُ کما یکرِمُک

(و همانگونه که او تو را اکرامت می کند، اکرامش کن)
انسان با احترام، عزت نفس پیدا می کند و خود را ارزشمند می یابد و کسی هم که در خود احساس ارزشمندی کند، دست به هر خطایی نمی زند. در روایات، احساس کرامت دارای سه ثمره دانسته شده است:

امام علی (علیه السلام) در روایتی می فرمایند: «مَن‌ کَرُمَت‌ عَلَیهِ‌ نَفسُهُ‌ هانَت عَلَیهِ شَهوَتُهُ؛[۱] هر کس براى خودش ارزش قائل باشد، شهوتش نزد او بى ارزش مى‌شود.»
این روایات اشاره دارد، افرادی که از کرامت نفس برخوردارند، نه تنها شهوت جنسی نزد آنان بی‌ارزش است؛ بلکه انواع شهوات در نظرشان بی‌اهمیت می‌شود.
در روایات دیگری نیز از ایشان نقل شده است که فرمودند: «مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ، لَم یُهِنها بِالمَعصِیَهِ؛[۲] هر کس براى خودش ارزش قائل باشد، آن را با معصیت، بى‌ارزش نمى‌سازد.»

در روایتی دیگر امام سجاد (علیه السلام) یکی از مواردی که در نزد انسان با بالارفتن کرامت حاصل می شود، خواری دنیا در نزد انسان است. «مَن کَرُمَت عَلَیه نَفسُهُ هانَت عَلَیهِ الدُّنیا؛ هر کس براى خودش ارزش قائل باشد، دنیا نزد او خوار مى‌شود.»[۳]

حال اگر انسانی مورد کرامت قرار نگرفت و یا خود فرد کرامتی برای خویش قائل نبود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟  امام هادی (علیه السلام) می فرماید:  «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ؛ یعنی کسی که برای خودش شخصیت قائل نیست، از شر او ایمن نباش»[۴].

اگر انسان، رفیقی داشته باشد که کرامتی برای او قائل نباشد و یا او برای نفس خویش، کرامتی قائل نباشد دست به هر خطایی می زند. یا باید به او کرامت بخشید یا از همراهی با او دوری کرد.
 

و کن علَیهِ رَحمَهً

(و برای او مایه رحمت باشی)
آنچه رابطه میان انسان ها را شکل می دهد، باید بر اساس رحمت باشد نه منفعت. انسان دوران مدرن به دنبال آن است که رابطه منفعت طلبانه ای با دیگری داشته باشد. اگر رابطه ای برای دنیای او سود داشت، وارد این رابطه می شود و اگر این رابطه سودی نداشته باشد و با محاسبات دنیایی او چیزی نداشته باشد، رابطه را شکل نمی دهد و یا به راحتی از این رابطه خارج می شود.

عشق دنیای مدرن هم بر همین اساس شکل می گیرد. به راحتی و بدون ضوابطی شکل می گیرد و به راحتی و بعد از تکراری شدن آن، به بن بست و شکست می انجامد. اما به خودی خود، رابطه منفعت طلبانه مشکلی ندارد. انسان می تواند دوستی را انتخاب کند از آن روی که او منفعتی برایش دارد، منتهی نه منفعت دنیایی بلکه منفعت اخروی. دوستش او را به بهشت و خدا می رساند و او از این باب منفعت طلبانه برخورد می کند.

اما پله ای از این بالاتر نیز در روابط صمیمانه وجود دارد و آن بر اساس رحمت است. رابطه ای که در آن شخص بهشت را تنها مقصد خود نمی داند، بلکه بهشت را مقصد دوستش نیز می داند. به همین دلیل تمام تلاش او این است که دوستش نیز بهشتی شود. سختی ها و مشکلات زندگی او را زمین گیر نکند. از همین روی این دوستی، دوستی ایست که دو طرف رشد می کند، دو طرف به هدف می رسند و هر دو دنیا و آخرت زیبایی را تجربه خواهند کرد. انسان هایی که زیبا زندگی می کنند، رابطه های زیبایی را با دیگران نیز خواهند داشت. زیبایی این افراد، همچون عطری است که فضا را برای همگان خوشبو خواهد کرد.

اولیای خدا، کسانی هستند که این رنگ خدایی را یافته اند و همراهی با این افرادست که به انسان رنگ خدایی را خواهد بخشید. رابطه ایشان با دیگران رابطه از سر رحمت است.
 

و لا تَکن علَیهِ عَذابا.

(و برای او مایه عذاب نباش)
برخی دیگر بودنشان مایه عذاب است نه آرامش. برخی دوستی ها به جای اینکه برای انسان مایه آرامش باشد، چیزی به غیر از سختی و دشواری ندارد. شاید علت این گونه رابطه را باید در انتخاب دوست یافت. دوستی که بر اساس درستی شکل گرفته نشده باشد و سنخیت در آن مورد توجه قرار نگرفته باشد، مایه عذاب و بیچارگی است.

انسان اگر می خواهد مایه عذاب دوست خویش نباشد، باید از هر آنچه که موجب دلخوری او شود دوری کند. نصیحت، راهنمایی و اصلاح، مسائلی است که نباید مورد فراموشی قرار بگیرد ولی باید بر اساس روحیه، سن، شخصیت دوست انجام بگیرد. گاه به جای اصلاح دوست، آبروی او را می ریزیم، گاه به جای رشد به سلامتی روان او آسیب می زنیم و …
 

و لا قوه الا بالله.

(و هیچ نیرویی به جز نیروی خدای متعال نیست.)
این بخش از روایت نشان از آن دارد که انسان باید برای انجام این حقوق از خدای خود یاری بجوید و اگر بخواهد بر توان خود تکیه کند راهی به سوی احقاق این حقوق ندارد. پس با توکل بر خدا و اتکا به نیروی لایزال او در این راه قدم بردارد.

پی نوشت:
[۱] . نهج البلاغه، حکمت ۴۴۹.
[۲] . تمیمی آمدی، غرر الحکم، ح ۸۷۳۰.
[۳] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۷۸.
[۴] . بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۵، حدیث ۱٫
شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود