پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی
پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی
یکی از عوامل آسیب زا به سعادت و خوشبختی انسان، اطاعت از نفس است که در قالب ارتباطات جنسی آزاد خودنمایی می کند. عدم مدیریت خویشتن داری جنسی آسیب هایی را به هم دارد که در این نوشتار به بیان این موارد می پردازیم.
پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی
تعداد کلمات ۱۵۶۰ / تخمین زمان مطالعه ۸ دقیقه
پیامدهای نداشتن خویشتن داری جنسی
الف. محرومیت از سلامت روان
تحریک مداوم جنسی و شهوانی، آرامش روانی را برهم می زند و انسان را پیوسته در وضعیت هیجان نگه می دارد. برانگیختگی مداوم جنسی و نوسان پی در پی شهوت موجب فرسایش روان می شود. شهوت که زبانه کشد، کاری جز نابودی روح و روان آدمی ندارد.[۷]
جوانی که به طور گسترده ای با زنان و دختران غیر عفیف، دوستان ناباب، فیلم ها و سی دی ها و عکس های مستهجن و…، رویارویی دارد، در حقیقت، همانند کسی است که پی در پی زیر بمباران قراردارد. بمباران وسوسه ها و تحریک مداوم جنسی، آرامش و آسایش جوان را می رباید و چون آرامش زیربنای سلامت روان است، محرومیت از آن را به همراه دارد. از این رو، کسی که عفت نورزد و شهرت خود را مهار نکند، پیوسته بیمار خواهد ماند.[۸]
پیروی از شهوت، اساس همه سختی ها و دردهاست[۹] و برآوردن همه خواسته های آن، آدمی را به وادی رنج و عذاب می کشاند.[۱۰] چه بسا شهوت کوتاهی که حسرت بلندی در پی خواهد داشت.[۱۱] کسی که شهوت خود را مهار نکند، در حسرت و اندوه فرو می رود[۱۲] و هرچه لذت جویی اش افزون شود، درد و اندوهش نیز بیشتر می شود.[۱۳]
مهار شهوت، برای روان آدمی مناسب تر است و ارضای دائم شهوت، مایه سخت تر شدن آن.[۱۴] از این رو، جای شگفتی است اگر کسی عاقبت اندوهبار شهوت را بداند و علت نورزد.[۱۵] عفت، مایه آرامش و آسایش و راحتی روح و روان آدمی است.[۱۶] از این رو، در روایات آمده است: شهوت خویش را مهار کن تا از گزند آفات روانی سالم بمانی.[۱۷]
ب. محرومیت از خرد
همچنین در تحریک جنسی، تمرکز حواس برهم می خورد و آرامش لازم برای تفکر و تصمیم گیری و فراغت لازم برای پرداختن به علم و هنر از میان می رود. به همین جهت، برای جوان، أفت تحصیلی و برای جامعه، ضعف علمی – فرهنگی را به همراه می آورد. نزد اهل خرد، شهوت چیزی پست و سبک است.[۲۴] از این رو خردگرایان کرد شهوت نمی چرخند و عفت پیشه می کنند.[۲۵] در نتیجه، کسی که شهوت خویش را مهار کند، عقل او رشد خواهد کرد.[۲۶]
ج – محرومیت از پیشرفت
د. محرومیت از بصیرت
. همچنین برخی صداها را با گوش سر باید شنید و برخی را با گوش دل. کسی که اهل شهوت باشد، گوش دل او کر و چشم دل او کور می شود[۳۱] و کسی که چنین شود، خود را از لذت شنیدنی ها و دیدنی های بسیاری – که فقط با گوش و چشم دل، قابل شنیدن و دیدن اند – محروم ساخته است.
پیروی از شهوت، اساس همه سختی ها و دردهاست و برآوردن همه خواسته های آن، آدمی را به وادی رنج و عذاب می کشاند. چه بسا شهوت کوتاهی که حسرت بلندی در پی خواهد داشت. کسی که شهوت خود را مهار نکند، در حسرت و اندوه فرو می رود و هرچه لذت جویی اش افزون شود، درد و اندوهش نیز بیشتر می شود.
همچنین در مسیر سعادت، به تشخیص راه از چاه نیاز فراوانی است. جداسازی درست از نادرست و حق از باطل، عامل سعادت و مشخص نبودن مرز میان این امور، مایه شکست و ناکامی و بدبختی است. آن نیرویی که توان فرق گذاشتن میان این امور را دارد و انسان را از تشخیص درست بهره مند می سازد، «تقوا» نام دارد[۳۲] و دشمن تقوا، شهوت است. شهوت و تقوا با هم جمع نمی شوند.
دلی که خانه شهوت باشد، جایگاه تقوا نیست.[۳۳] زیاده خواهی جنسی، نیروی تقوا را نابود می سازد[۳۴] و نبودن تقوا، یعنی نبودن قوه بصیرت، تیزبینی و پیش بینی. آیا اینها محرومیت نیستند؟ آیا این محرومیت ها را باید ناچیز انگاشت؟
چرا جان ما از شنیدن آوای دلنشین ملکوت و روح ما از دیدن ملکوت آسمان و زمین محروم باشد؟! چرا انسان از نیروی بصیرت و تقوا محروم شود؟ آیا شهوت، ارزش این همه محرومیت را دارد؟! آیا این هزینه برای شهوترانی، سنگین نیست؟! آیا این معامله ای زیانبار نیست؟ عاقل کسی است که بر شهوت خود چیره شود و آخرتش را به دنیا نفروشد.[۳۵]
ه- محرومیت از آزادی
کسی که گوش به فرمان چیزی باشد و از آن اطاعت کند، خود را بنده آن ساخته است.[۳۶] اهل شهوت، برده شهوت اند. برده شهوت اختیاری از خویش ندارد؛ کاری را انجام می دهد، چیزی را می بیند، صدایی را می شنود و سخنی را بر زبان می راند که شهوت خواسته است.
گاه ممکن است تن و بدن کسی اسیر باشد، اما روح او آزاد. آزادگان سرافراز میهن اسلامی، هرچند در بند دشمن اسیر بودند، ولی روحشان آزاد بود و به همین جهت، آنان را «آزاده» خواندند؛ اما گاه بدن انسان ها آزاد است، ولی روحشان اسیر و برده. این اسارت و بردگی، از اسارت جسم بدتر است و بدین دلیل است که می گوییم: برده شهوت، ذلیل تر از برده جسمانی است؛[۳۷] چراکه آغازش بردگی و پایانش نابودی است.[۳۸] برده شهوت، خویشتن را خوار ساخته است،[۳۹] پس برده هوس نباشیم[۴۰] که بردگی شهوت، اسارتی است بی پایان.[۴۱]
خوشا آنان که مالک نفس خویش اند، نه برده آن.[۴۲] کسی که بر نفس خویش تسلط داشته باشد، کارش رونق می گیرد.[۴۳] مالکیت بر نفس، نشانه قدرت انسان است. قدرت مندترین مردم کسی است که بتواند بر نفس خود اعمال قدرت[۴۴] و آن را مدیریت کند. اگر کسی به این مرحله دست یابد، به احساس رضایت و عزت دست می یابد. پس چرا با شهوت رانی، خود را از این نعمت محروم سازیم.
منبع: کتاب «مهارت های زندگی»
نویسنده: سید مهدی خطیب
بیشتر بخوانید :
چگونگی کنترل غریزهی جنسی
دربارهی غریزهی شهوت
مهارت های مهار غریزهی جنسی
نقش تربیت جنسی در مهار غریزه ی جنسی
مهار شهوت مساوی با خوشبختی
پی نوشت :
[۱] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۹، ح ۶۰۱.
[۲] . همان، ص ۵۰، ح۸۷۶.
[۳] . همان، ص ۹۶، ح۱۷۸۹.
[۴] . همان، ص ۵۹۹، ح ۸۱۴۰٫
[۵] .همان، ص ۷۸، ح ۱۴۵۸٫
[۶] .همان، ص ۵۰۱، ح ۶۷۹۰٫
[۷] . همان، ص ۴۲۵، ح ۵۸۹۹٫
[۸] . همان، ص ۶۵۳، ح ۸۹۹۹٫
[۹] .همان، ص ۲۲۶، ح ۳۴۸۶ و ص ۵۶، ح ۱۰۴۸٫
[۱۰] . همان، ص ۱۶۸، ح ۲۶۷۱٫
[۱۱] .الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۷، ص ۴۲۳٫
[۱۲] .تحف العقول، ص ۱۱۷٫
[۱۳] .غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۰۰، ح ۴۲۵۴٫
[۱۴] .همان، ص ۳۸۶، ح ۵۳۹۰٫
[۱۵] . بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۶۱٫
[۱۶] .تحف العقول، ص ۱۷٫
[۱۷] .غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۴۶، ح ۲۲۴۰٫
[۱۸] . همان، ص ۵۶، ح ۱۰۲۹٫
[۱۹] . همان، ص ۲۷۸، ح ۳۹۲۵٫
[۲۰] . مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۲۱۱٫
[۲۱] . همان.
[۲۲] . نهج البلاغه، ص ۲۱۱٫
[۲۳] . الکافی، ج۱، ص۱۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۴.
[۲۴] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۸۲ ح۸۲۲۶.
[۲۵] . همان، ص۴۱۴، ح۵۷۷۶.
[۲۶] . همان، ص۵۸۸، ح۷۹۵۳.
[۲۷] . همان، ح۷۹۵۷٫
[۲۸] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص۲۵۸، ح ۲۴.
[۲۹] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۱۳، ۶۹۳۷.
[۳۰] . همان، ص۳۳، ح۱۴۲.
[۳۱] . همان، ص ۲۷۰، ح ۳۸۴۹ و ص۶۶۶ ، ح ۹۱۶۸ و ص۶۱۱، ح ۸۳۵۲.
[۳۲] . قرآن کریم یکی از فواید تقوا را برخورداری از نیروی «فرقان» یا قدرت تمیز میان حق و باطل می داند (انفال: ۲۹).
[۳۳] . تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۲۲.
[۳۴] . غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۷۴، ح۱۰۶۰۶.
[۳۵] . همان، ص۱۱۰، ح ۱۹۸۳.
[۳۶] . الکافی، ج ۶، ص۴۳۴، ح ۲۴.
[۳۷] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۴۶، ح۶۲۹۸ و ص۷۰۹، ح ۹۸۳۶.
[۳۸] . همان، ص ۱۷۵، ح ۲۷۴۶.
[۳۹] . همان، ص ۲۰۴، ح۳۱۸۸.
[۴۰] . همان، ص ۷۶۵، ح ۱۰۴۲۳.
[۴۱] . همان، ص۴۶۴، ح ۶۳۰۰.
[۴۲] . همان، ص ۸۲۰ ح ۵۹۵۲.
[۴۳] . همان، ص ۵۸۴، ح۷۸۷۰.
[۴۴] . همان، ص ۱۹۵، ح ۳۰۳۷.