مهمترین علل گسستگی خانواده (بخش دوم)
در بخش پیشین بیان شد که از میان خانواده منسجم و گسسته، خانواده منسجم، خانواده مطلوب و مورد نظر می باشد؛ چرا که کارکردهای مطلوب را فقط می توان در خانواده منسجم دید. در نوشتار پیشین به ۹ مورد از علل گسستگی خانواده پرداختیم. با ما همراه باشید تا با علل دیگر آشنا شوید.
یکی از مهمترین علل گسستگی خانواده، عدم آشنایی با مهارت های زندگی است.
۱۰٫زیاده طلبی یا مصرف گرایی
فرهنگ مصرف درست به همراه پیدایش تکنولوژی های جدید و همپای او رشد نکرد. بدین معنا که هر تکنولوژی ای که قدم در زندگی انسان مدرن گذاشت، به همراه خود مصرف گرایی را آورد نه اینکه مصرف را تعدیل و اصلاح کند و یا به انسان در دوران مدرن بیاموزد که چگونه باید مصرف کنی. پندار این است که با آمدن برق، انرژی های دیگر ذخیره شد ولی برای روشن شدن همان برق هم بسیاری از انرژی های دیگر مورد استفاده قرار گرفت و چراغی که قصدش روشنی بخشی به خانه ها در شب بود، به ناگاه تبدیل به یک شی تجملاتی گردید که لامپ های زیادی در آن به کار گرفته می شود تا انسان احساس نکند که الان شب هست و خورشیدی در آسمان برای روشن بخشی به زندگی او نیست. تکبر حاصل از ورود تکنولوژی به زندگی امروزین تا حدی پیش رفت که انسان خود را از طبیعت و بهره گیری از او برای داشتن زندگی بهتر، بی نیاز دانست، چرا که در شب نور خورشید را به گونه ای مصنوعی برای خانه های خود به ارمغان آورده بود و این مشتی از نمونه خروارهای گسترش تکنولوژی بود.
این مصرف گرایی امروزه در انواع و اقسام بسیاری قابل رویت است. مصرف در انرژی های تولیدی تا دیگر نیازهای انسان همچون خوراک و پوشاک. در برخی کشورها و فرهنگ ها تا چندین برابر مورد نیاز ایشان این مصرف صورت می گیرد.[۲]
اما مصرف زدگی چگونه بر گسست خانواده موثر است؟ با یک کاوش ریزبینانه ای می توان برخی از آسیب های مصرف گرایی بر خانواده را یافت. این آسیب ها عبارتند از:
۱)تخریب عزت اقتصادی خانواده ها: خانواده ای که مصرف زده شده است، برای تامین مصرف خود دست به هر کار اقتصادی و غیر اقتصادی ای می زند تا بتواند درآمد خود را منطبق بر خرجش کند. از آن روی که منابع مالی انسان هم محدود است ناگریز دست به گرفتن وام و قرض هایی می کند که بازپرداخت آن خارج از توان اقتصادی خانواده است و همین امر موجب از بین رفتن عزت ایشان خواهد شد.
۲) آسیب به الگوهای تربیتی فرزندان: خانواده ای که دارای الگوی مصرف درست نباشد، نمی تواند فرزندانی را تربیت کند که خرج و دخل را بفهمند، توان مالی خانواده را بفهمند تا خواسته هایشان منطبق بر توان اقتصادی خانواده باشد. در نهایت فرزندانی که در این خانواده ها تربیت می شوند، فرزندانی هستند که همیشه نیازهای جدیدی دارند که گاه خانواده توان تامین آن ها را ندارد و همین امر موجب درگیری هایی درون خانواده می شود و چیزی که به همراه دارد، همان گسست خانواده است.
۳) تغییر ناهنجاری های اجتماعی مثل طلاق. اگر قایل باشیم با افزایش مصرف گرایی، خانواده گسست پیدا می کند، طلاق امر شایعی می شود و به مرور با افزایش طلاق، این امری که در زمانی ناهنجاری اجتماعی به شمار می آمد، یک هنجار اجتماعی و امری پذیرفته شده محسوب می شود.
لازم به بیان این توضیح است که زنان در اصلاح رفتار مصرف گرایانه در خانواده نقش بسیار مهمی دارند و می توانند به گونه ای خود مجری اقتصاد مقاومتی در بستر خانواده باشند.
۱۱٫ناآگاهی نسبت به مهارت های زندگی
۱۲٫تفاوتهای فرهنگی
در معیارهای انتخاب همسر، یکی از مواردی که بدان سفارش می شود، هم فرهنگی زن و شوهر است. این امر در الگوهای درست تربیت فرزند نیز خود را نشان می دهد. به تجربه بسیار اثبات شده است که زن و مردی که از فرهنگ های مختلف هستند در تربیت فرزند نیز به مشکلات اساسی برخورد می کنند.
۱۳٫بدرفتاری و تنبیه بدنی
اگر در خانواده ای، عضوی باشد که به بدرفتاری خود توجه ندارد، باید دیگر اعضای خانواده این امر را به او تذکر بدهند و آسیب هایی که از سوی رفتارهای او به خانواده تحمیل می شود را گوشزد کنند.
یکی از مسائلی که امروزه بسیار مورد بحث و گفتگو در محافل علوم انسانی و اجتماعی قرار گرفته است، مسئله خشونت های خانگی است که گاه همسران نسبت به هم و یا نسبت به فرزندان خود دارند.
۱۴٫بیماری های روحی و روانی
این بدان معنا نیست که اختلالات روانی دیگر نمی تواند زمینه ساز گسست خانواده باشد؛ بلکه این سخن را باید اینگونه برداشت کرد که هر کدام یک از اختلالات روانی می تواند درصد آسیب های متفاوتی به پیکره خانواده وارد کند و زمینه ساز فروپاشی آن باشد و از میان این اختلالات روانی، تخریب گری برخی از این موارد بیشتر است.
همسری که شکاک است، نمی تواند به راحتی حق آزادی همسر خود را در برخی موارد بپذیرد. تنها چیزی که او را آرام می کند، حبس کردن و زندانی نمودن همسرش است. در هر حرکتی که همسرش انجام می دهد، این حس را دارد که او دارد به زندگی شان خیانت می کند.
یک. اعتقاد به مالکیت خداوند متعال: باور داشتن به این اعتقاد که مالکیت انسان، اساسا اعتبارى و در طول مالکیت حقیقى آفریدگار هستى است. این باور، بدین معناست که انسان، اجازه ندارد اموال در اختیارش را هرگونه که مىخواهد، مصرف کند. این سخن، بدین معناست که اسراف، و مصرف بىرویه مال، با اعتقاد به مالکیت خداوند متعال، در تضاد است، و اصلاح الگوى مصرف، از لوازم توحید عملى است.
دو. اعتقاد به برادرى دینى: از چشمانداز قرآن، همه اهل ایمان، برادر یکدیگرند. پیوند برادرىِ اهل ایمان از نگاه روایات اسلامى، آن قدر قوى است که آحاد جامعه، همانند اعضاى پیکر یک انساناند، مؤمن، برادر مؤمن است و همانند یک پیکرند که اگر عضوى از آن به درد آید، سایر اعضایش نیز آن درد را در خود، احساس مىکنند. این باور، ایجاب مىنماید که در جامعه اسلامى، توسعه و رفاه باید به صورت متعادل در میان یکایک مردم، تقسیم گردد.
سه. تلازمِ تکامل معنوى و کنترل لذّتهاى مادى: لذتگرایى و زیادهروى در مصرف قرار دارد که موجب انحطاط معنوى و مانع کمالات نفسانى است. بر این اساس، کنترل خواستههاى مادى، به منظور تکامل معنوى، لازم و ضرورى است. (الگوى مصرف از نگاه قرآن و حدیث، محمدمحمدی ری شهری، ص ۱۳-۱۸)