جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر
یکی از مهمترین چالش هایی که در مساله انتخاب همسر مطرح است، این است که آیا قلب باید تصمیم بگیرد یا عقل؟ در این مقاله ما به شما خواهیم گفت که بهتر است همیشه عقل را مقدّم بر قلب در نظر داشته باشید؛ یعنی عقل حرف اوّل را به عنوان کارشناس بزند و قضاوت آخر را قلب به عنوان حرف آخر بیان کند. با ما همراه باشید.
جایگاه قلب و عقل در انتخاب همسر کجاست؟
اوّلین مسألهی مهم در آداب خواستگاری این است که بدانیم در انتخاب همسر، انتخابگر اصلی در وجود ما کیست؟ یعنی مشخص شود که آیا «قلبِ» انسان تصمیم میگیرد یا «عقل»؟ اگر جایگاه عقل و قلب در تصمیمگیری در انتخاب همسر تبیین شود، آداب آن براحتی مشخّص خواهد شد. به تناسبِ پاسخ به این سؤال، آداب متفاوتی در برابر ما جلوه مینماید. عموماً پاسخ میدهند عقل تصمیمگیرنده است و اغلب ما چنین ادّعایی داریم که باید عقل تصمیم بگیرد؛ امّا در عمل تصمیمگیرنده قلب است. یعنی در مقام ادّعا عموماً بر عقل تأکید میورزند ولی در عمل، تابع حکم قلب خود هستند و بین این واقعیت و آن حقیقت تفاوت دیده میشود.
نظر ما به عکس دیدگاه و ادّعای عموم، تأکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. زیرا در حقیقت تصمیمگیرندهی واقعی در مسألهی ازدواج قلب است. چنانکه بر روی کارتهای ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خوردهاند دیده میشود. هیچگاه بر روی کارتهای دعوت عقد و عروسی، شاهد نبودهایم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلبهاست نه مغزها. بنابراین قلبها باید با هم سنخیت داشته باشند. از اینرو، با صراحت و بیپرده خطاب ما به جوانان این است که باید ببینید دلتان چه میگوید.
بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را برمیگزیند. ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است. امّا یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفّق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. یعنی مدیران موفّق قبل از اقدام به هر کاری و فرمانی و اظهارنظری باید به کارشناسان خود فرصت بدهند تا آنان نظر کارشناسی خود را اعلام دارند و کارشناسان بدون اینکه نگران نظر مدیر باشند و از نظر مدیر اطّلاع داشته باشند، با خیال آسوده کارشناسی خود را انجام دهند، نتایج آن را به مدیر ارائه دهند و محاسن، معایب، کیفیت و کمّیت پروژهی مورد نظر را گزارش دهند. سپس مدیر با آگاهی از تمام نکات مؤثّر در موضوع، تصمیم بگیرد که پروژه انجام شود یا دستور به توقّف آن دهد.
در امر ازدواج نیز قبل از هر گونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژهی خود ـ یعنی عقل ـ کار کارشناسی طلب کند، زیرا خداوند عقل را به عنوان کارشناس عالی رتبه در وجود انسان نهاده است. در فرایند ازدواج ابتدا عقل باید با خیال آسوده و بدون هیچ آشفتگی خاطر، فرصت اظهارنظر پیدا کند. عقل باید فارغ از نگرانی دل و شوقی که در دل ایجاد شده یا نفرتی که در دل بوجود آمده است، شروع به شناسایی نقاط ضعف و قوّت فرد مورد نظر نماید و در این امر باید نظرات کارشناسان دیگر مانند پدر و مادر، مشاوران امین و معرّفهای مطمئن را جمعبندی کند.
پس از آنکه عقل گزارشها و اطّلاعات خود را آماده ساخت، قلب وارد میدان میشود و با توجّه به نظریات کارشناسانهی عقل، در نهایت اعلام نظر میکند که او را پذیرفته است یا نه. اگر با توجّه به اوصاف فرد مورد نظر و آگاهیبخشیهای عقل، آن فرد به دل ننشست، پاسخ روشن است و نباید آن ازدواج صورت گیرد. امّا نکتهی اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اوّل را. مدیرانی که حرف آخر را میزنند موفّقند؛ نه اینکه از اوّل یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند.
تعلّق خاطر و دلبستگی و دلدادگی دل، تصمیمگیری آن را مشکل و نسنجیده میکند. بهتر این است که فرد اظهارنظر افراد مختلف را بشنود و در نهایت ـ با آگاهی از آن اظهارنظرها ـ خود تصمیم بگیرد. بنابراین، توصیه میشود جوانان عزیز در آخرِ کار آن چیزی را بگویند که دلشان میگوید. نمیگوییم مخالف دلشان عمل کنند؛ باید کسی را به همسری انتخاب کنند که دل به او بستهاند. به جوانان عزیز میگوییم فقط با کسی ازدواج کنید که دلتان میگوید. امّا قبل از اینکه کسی را به خانهی دل خود راه دهید، از پنجرهی عقل تمام منظرهها را نظاره کنید تا بهترینها را پس از تجزیه و تحلیل برگزینید و در نهایت به زیباترینها دل ببندید. اگر دلدادگی پشتوانهی معرفتی و عقلانی داشته باشد، پایدار میماند ولی چنانچه دل به سمت کسی رفت بدون اینکه پشتوانهی فکری و معرفتی در کار باشد، حرف خود را میزند و این احساس است و احساس زودگذر است. و همین امر باعث کاهش رضایتمندی طرفین پس از ازدواج و ازدیاد طلاقها میشود.
البته ذکر این نکته ضروری است که در آمارها تعداد طلاقها اغراقآمیز است. لیکن زشت بودن امر طلاق در فرهنگ دینی تعداد اندک طلاق را هم زیاد جلوه میدهد وگرنه تعداد طلاقها بیشتر از ازدواجها نیست. و چنانکه گفتیم یک طلاق هم زیاد است. گاهی امر طلاق ثبت نمیشود ولی عملاً طلاق عاطفی بر خانوادهها حاکم میگردد و میزان رضایتمندی پس از ازدواج کاهش مییابد و این امر، از انتخاب بر مبنای هوس ناشی میشود. بسیاری از مشکلات پس از ازدواج، از همین دلباختگیهای به قول مولانا رنگی ناشی میشود:
عشقهایی کز پی رنگی بود | عشق نبود عاقبت ننگی بود |
علاقههایی که قبل از ازدواج ایجاد میشود، نقش یک کاتالیزور را دارد. در علم شیمی کاتالیزور در اصل پیوند اثری ندارد؛ در تسریع پیوند اثر دارد. علاقههای قبل از ازدواج، نقش چاشنی سلاح نظامی مانند خمپاره یا توپ را دارد که مسافت پرتاپ گلوله را ـ با مواد منفجره که زود مشتعل میشود ـ شدّت میبخشد ولی انهدامی در قبضهی سلاح ایجاد نمیکند. این مواد اشتعالزا در انفجار اصلی خمپاره یا توپ تأثیری ندارد و تنها کاری که انجام میدهد، موجب میشود گلولهی توپ یا خمپاره با شتاب از دهانهی قبضهی سلاح خارج شود و به سوی هدف پرتاب گردد. این مواد اشتعالزا را خرج کمکی میگویند و خرج اصلی مواد منفجرهای است که پس از اصابت گلولهی خمپاره یا توپ به هدف موجب انفجار میگردد و محل اصابت را منهدم میسازد و ترکشهای آن موجب تخریب اماکن و وسایل و کشته شدن نفرات میگردد. گاهی دیده میشود گلولهی خمپاره، آر.پی.جی، یا توپ به محلّی اصابت کرده است ولی منهدم نشده است.
دلیلش این است ک آن چاشنی و خرج اصلی عمل نکرده است. علاقههای بوجود آمده از هوس که معمولاً قبل از ازدواج نمونهی فراوان دارد، حکم همان خرج کمکی را دارد که گلوله را از قبضهی سلاح به سوی هدف پرتاب میکند، ولی مأموریت زندگی را به پایان نمیرساند و تداوم نمیبخشد. این عشق و علاقهها موجب شکل گرفتن ازدواج میشود لیکن در ادامهی مسیر، طرفین را دچار مشکلات متعدّد میسازد. زیرا محور علاقههای پیش از ازدواج با حقایق زندگی همخوان نیست و با به سردی گراییدن آتش عشق، زندگی شیرینی و گرمی خود را از دست میدهد و مشکلات، بیشتر جلوه مینماید. اگر شما در انتخاب همسرتان زیباترین دختر و یا جذابترین پسر را برگزیده باشید، تمام این عنوانها و ابهتها و زیباییها چند ماه پس از ازدواج رنگ میبازد و فروکش میکند.
در این مرحله است که باید خرج اصلی با اصابت گلوله به زمین هدف و ضربه به چاشنی آن عمل نماید. و عشق حقیقی غم و اندوه و مشکلات را منهدم سازد تا این دو جوان بتوانند به زندگی خود با آرامش ادامه دهند. گاه میبینیم فردی با اینکه همسرش بسیار زیباست و یا شوهرش وجاهتهای اجتماعی و اعتبارات مختلف را داراست، امّا دیگر نمیتواند به زندگی با او ادامه دهد. حال، چگونه میتوانیم خاطر جمع شویم که این محّبت اوّلیه، عشق و محبّت مداوم زندگی را به همراه خواهد داشت؟
پاسخ این است که محبّت اصلی زمانی جلوه مینماید که سنخیت، تطابق فرهنگی و خانوادگی در طرفین موجود باشد. از اینرو، توصیه میکنیم همیشه عقل را مقدّم بر قلب در نظر داشته باشید؛ یعنی عقل حرف اوّل را به عنوان کارشناس بزند و قضاوت آخر را قلب به عنوان حرف آخر بیان کند. بر این اساس، آداب خواستگاری باید به نحوی تنظیم شود که عوامل تحریککنندهی قلب در آخر قرار گیرد؛ نه در ابتدا خواهان دیدار یکدیگر و گفتگو با هم باشند. عقل میگوید: در ابتدا ببینید از نظر تفکّر با هم سنخیت دارید یا ندارید؟ سپس نوبت به محبّت میرسد که پس از تأیید عقل اگر محبّت وارد میدان شد، هر چه رابطه نزدیکتر شود، محبّت بیشتر میشود و زندگی شما قوام و پایداری بیشتری دارد.
منبع: مطلع مهر، امیرحسین بانکی پور (۱۳۹۶)، انتشارات حدیث راه عشق، اصفهان، چاپ شصت و هشتم.