راهکار رفتاری با کودکان بی انگیزه

0 3,806

یکی از مشکلات کودکان در تحصیل نداشتن انگیزه هست که زمینه ساز مشکلات در تحصیل می شود. در این نوشتار بر آن هستیم که به بیان مشکلات انگیزشی در کودکان بپردازیم. با ما همراه باشید.

مشکلات انگیزشی می تواند به شکل درماندگی آموخته شده خود را نشان دهد. 

مشکلات انگیزشی در کودکان

منبع دیگر مشکلات تعدادی از دانش آموزان ناتوان یادگیری، انگیزش یا احساسات آنها درباره توانمندی شان در برخورد با مسایل زندگی است. مشکلات انگیزشی آنها ممکن است به سه شکل بروز کند:
  1. مکان کنترل بیرونی
  2. إسنادهای منفی
  3.  درماندگی آموخته شده
۱٫مکان کنترل بیرونی

 مکان کنترل بیرونی به باور فرد نسبت به این موضوع که به وسیله عوامل بیرونی یا درونی کنترل می شود، اشاره دارد. افراد با مکان کنترل درونی باور دارند که آنها نقش عمده ای در کنترل آنچه برای آنها اتفاق می افتد، دارند. در حالی که افراد با مکان کنترل بیرونی باور دارند که به وسیله عوامل بیرونی مثل شانس، یا تقدیر کنترل می شوند. مکان کنترل در افراد ناتوان یادگیری به احتمال زیادی بیرونی است تا درونی (هالاهان، کوهن و همکاران، ۱۹۷۱؛ لرنر، ۱۹۹۷).

برای مثال اگر چنین سؤالی از فرد پرسیده شود که فرض کنید شما کار خود را در یک موضوع درسی بهتر از همیشه جواب داده اید، آیا این امر به خاطر آن است که: ۱. تلاش کرده اید، ۲۔ کسی به شما کمک کرده است، آنها به احتمال زیادی مورد دوم را برمی گزینند. به عبارت دیگر، این گونه کودکان عقیده دارند که به وسیله عوامل بیرونی کنترل می شوند تا عوامل درونی.

۲٫إسنادهای منفی
 مورد دیگری که با مکان کنترل، ارتباط تنگاتنگی دارد اسناد دادن است، که اشاره به آنچه مردم در مورد علل موفقیت ها و شکست های خود فکر می کنند، دارد. یافته های اسناددهی کودکان ناتوان یادگیری با آنچه که مورد انتظار است همخوان است (تمایل به مکان کنترل بیرونی). کودکان و نوجوانان ناتوان در یادگیری از موفقیت های خود احساس غرور نمی کنند و به ویژه مستعد آنند که هرگونه موفقیت خود را به حداقل رسانده یا نادیده بگیرند. به هر حال، آنها این گرایش را نیز دارند که مسئولیت خود را در مورد شکست هایشان به حداقل برسانند. به علاوه به نظر می رسد که آنها بیش از همسالان غیر معلول خود در مورد موفقیت های آینده، بدبین باشند (برایان و برایان، ۱۹۸۶، به نقل از هالاهان و کافمن، ۱۹۹۴).
۳٫درماندگی آموخته شده

با توجه به نیمرخ انگیزشی مکان کنترل بیرونی و اسناددهی منفی، تعجب آور نیست که نویسندگان، کودکان ناتوان یادگیری را در خطر بیشتری از درماندگی آموخته شده بدانند (باور فرد مبنی بر این که تلاش های او در ایجاد پیامدهای مطلوب اثر نخواهد داشت) (سلیگمن، ۱۹۹۷). اینگونه افراد می آموزند که هرقدر نیز که سخت تلاش کنند، باید انتظار شکست را داشته باشند. بر پایه این احساس، آنها انگیزه خود را از دست می دهند. کودکان ناتوان در یادگیری تلاش را کم ارزش شمرده، باور دارند که هر قدر که تلاش نمایند، در رسیدن به هدف به آنها کمک نخواهد کرد. آنها خود را در موفقیت تحصیلی درمانده می دانند.

این که درماندگی آموخته شده در کودکان ناتوان یادگیری علت مشکلات آنهاست یا برعکس، هنوز مشخص نیست. به هر حال، منطقی است که فرض نماییم در این جا یک دور باطل وجود دارد. کودک ناتوان در یادگیری که مشکلاتی را در حوزه های مشخصی دارد، انتظار شکست را در هر موقعیت جدیدی می آموزد. این انتظار شکست یا درماندگی آموخته شده، ممکن است باعث کنار کشیدن یا پرهیز کودک از مواجهه با تکلیفی شود که به آسانی قابل حل شدن نیست و در نتیجه شکست می خورد و این چرخه همچنان ادامه می یابد. کودکی که سال ها چنین چرخه شکستی را تجربه کرده است، انتظار شکست در او شکل گرفته و احتمالا نیاز دارد به این که برای رویارویی با شکست، راهبردهای سازشی را بیاموزد.

سبب شناسی

 در اکثر موارد علت ناتوانی های یادگیری کودک به عنوان یک معما باقی می ماند. کلیه علل احتمالی در سه طبقه کلی قرار می گیرند: ارگانیک و بیولوژیک، ژنتیک و محیطی.

 عوامل ارگانیک و بیولوژیک

برای سال های متمادی، عده ای از متخصصان فرض می کردند که عوامل عصب شناختی علت عمده ناتوانی های یادگیری هستند. به هر حال، به خاطر این که مدارک پیرامون علل عصب شناختی بر اندازه های عصب شناختی نسبتا ابتدایی مبتنی بودند، موضوع مورد توافق کلی نبود.

در سال های اخیر، پژوهشگران، تهیه تکنولوژی پیشرفته ای را برای ارزیابی فعالیت مغز به طور دقیق تر آغاز کردند. برای مثال یک گروه پژوهشی دریافتند که تعدادی از دانش آموزان ناتوان یادگیری در امواج مغزی نابهنجاری دارند. داده های مربوط به MRI وCT . Scan از مغز افراد ناتوان در یادگیری، علل عصب شناختی برای مشکلات آنها را نشان داده اند (مارشال و همکاران، ۱۹۹۱؛ هوپر و همکاران، ۱۹۹۲). به هر حال، نتیجه گیری کلی گویای این واقعیت است که مدارک روشنی پیرامون علل عصب شناختی همه دانش آموزان ناتوان یادگیری وجود ندارد (هالاهان و کافمن، ۱۹۹۴).

عوامل ژنتیک

 سال های متمادی، مدارکی مبنی بر این که ناتوانی یادگیری در خانواده ها رواج بیشتری دارد، گردآوری شده است (اون و همکاران، ۱۹۷۱). مطالعات نشان داده اند که وقتی یکی از دوقلوها (یک تخمکی) به ناتوانی خواندن دچار است، در مقایسه با دوقلوهای غیر یکسان با احتمال بیشتری، جفت دیگر او به ناتوانی در خواندن مبتلا خواهد شد. روش های پیشرفته، به طور فزاینده ای به پژوهشگران ژنتیک این اجازه را داده اند که وراثت را به عنوان یک عامل سببی ممکن در ناتوانی های یادگیری، به ویژه در ناتوانی های خواندن شدید، مطرح نمایند (گرین بلت ، ۱۹۹۷).

عوامل محیطی

 تأیید علل محیطی دشوار است. مدارکی مبنی بر این که کودکان زیان دیده محیطی برای نشان دادن مشکلات یادگیری بیشتر آمادگی دارند، وجود دارد. با توجه به این موضوع هنوز معلوم نیست که این امر مربوط به تجارب یادگیری نابسنده است یا به عوامل بیولوژیکی مثل آسیب مغزی یا محرومیت تغذیه ای بستگی دارد. علت احتمالی دیگر ناتوانی های یادگیری آموزش ضعیف است. برخی باور دارند که اگر معلمان برای مواجهه با مشکلات خاص کودکان در سال های اولیه مدرسه آماده کردند، می توان از بسیاری از ناتوانی های یادگیری پرهیز کرد (هالاهان و کافمن، ۱۹۹۴).   منبع: کتاب «روان شناسی مرضی کودکان»    نویسنده: علیرضا کاکاوند
شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
نظر بدهید

توجه داشته باشید که آدرس ایمیل نمایش داده نمی شود.

توجه داشته باشید پس از تایید نمایش داده می شود